وای که چه خوشحالم تو رو دارم ای جونم...

با اون صدای قشنگش میخوند:  خوشحالم تو رو دارم ای جونم همه کسم و به من میگفت بخون و من نمیدونستم چی میخونه. از مربی اش پرسیدم که این چیه دیانا میخونه. برام تو دفترش نوشت این یه آهنگه که عمو موسیقی میخونه و بچه ها باهاش میرقصند. فقط دیگه همین قسمت رو گهگاهی بدون آهنگ وسرود مانند با هم میخونیم خوشحالم تو رو دارم ای جووونم همه کسم... . 

این رو داشته باشید تا امروز صبح که ماشین نداشتم و با تاکسی داشتم میومدم سر کار که یهو متوجه شدم این موزیکی که داره از ضبط ماشین پخش میشه چقدر آشناست. خوب که دقت کردم این آهنگ شاد رو اینطور شنیدم: 

ای جونم دلیل بودنم ،عشقت مثل خون تو تنم  وای که چه خوشحالم تو رو دارم ای جونم ای جونم ...

بی اختیار لبخندی پهنه صورتم رو پوشوند و اون وقت صبح هیچی توی اون موقعیت بیشتر از شنیدن آهنگی که دخترم شنیده بود و من نشنیده بودم خوشحالم نمیکرد. تصمیم گرفتم آهنگ رو دانلود کنم و بررسی که کردم متوجه شدم که ترانه ای است از سامی بیگی. 

حالا شما هم مثل امیر لطفا به من نگید اووووووو این مال زمان شاهه. خوب نشنیده بودم. خیلی هم شاد و خوبه تازه اشم.



نظرات 5 + ارسال نظر
ترنج یکشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:20 ق.ظ

رها جانم سلام خوبی
پیغامت به دستم رسید اما متاسفانه نمیتونم بازش کنم ولی میدونم هر چی هست پر از مهربونی های توست
حال من خوبه شاید وبلاگمو عوض کنم هنوز معلوم نیست ی وخت هم دیدی اومدم توی وبلاگم نوشتم خدارو چه دیدی

چرا باز نمیشه
مدتها پیش بود به خاطر ندارم چی نوشته بودم عزیزم
میام پیشت

ترنج یکشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 01:34 ب.ظ

ناراح نشدم دوستم ....خودم میدونم این رابطه ها و جدایی چقدر اسیب زاست ولی خوب مشاور میگفت با هم بودن به اون سبک بدتره ....
فعلا خوبیم ان شالله خوبتر هم بشیم
خودم نوشتن را دوست دارم شاید وبلاگو عوض کنم مثلا با هویت خودم بنویسم نمیدونم چیزی که هست ما زمانهای زیادی سر نوشتن یا ننوشتن بحث کردیم شوهرم دید سنتی و مردگونه ای داره ی تضاد درونی دلش میخواد من نویسنده بودم حتی خوننده ادم امروزی ووووو اما ادم سنتی درونش کاملا در تضاده با این دل خواستنهاش به هر حال من میخوام بر خلاف این سالها که به ساز اون رقصیم خودم باشم تموم تلاشم همین بوده من ادم راحتی ام مهربونم و بی کینه اما الان ادم دیگه ای شدم سخت پر از کینه و دلخوری ....باید عوض بشم زیاد

من میفهممت و با زمینه ذهنی که دارم حس میکنم بیشتر به خاطر دیگران و بخصوص خاتنواده اش این دید و رفتار در ایشون تقویت میشه عزیزم
تو اما لزومی نداره کاری که دلت میخواد وعقل سلیمت تایید میکنه و صرری هم به خانواده ات نمیرسونه و تازه آرامشی برات به دنبال داره رو انجام ندی
در هر صورت برای هر سه تاتون وصادقاه بگم بیشتر برای رادمهر خوشحالم
آرامشتون مستدام
فقط بی خبرم نگذار هر جا رفتی همراهت میام:

mahtab دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 04:34 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

رها جان از اینجا میخوام به ترنج جان بگم که من خیلی دوست داشتم با هم دوست های خوبی باشیم
اما انگار صلاح ندونستن
به هرحال براشون ارزوی سلامتی و خوشبختی روزافزون دارم
در ضمن رمزشون رو ندارم که برا خودشون نظر بذارم

مهتاب خوبم نمیدونم در مورد ترنج عزیزم چی باید بگم، فقط میدونم این مدت حال خوبی نداشته که شکر خدا الان بهتره
ترنج خوشگلم اگه میشنوی جواب بده

سارا چهارشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 09:57 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

سلام رهای عزیزم
خیلی هم خوب
خنده هات همیشه پابرجا و از ته دل بانو

متشکرم سارا جانم

فروردین پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 10:40 ب.ظ http://ashteroh.mihanblog.com/

ایشالا همیشه سایه تون بالا سرش باشه

متشکرم جنابفروردین از التفات شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد