روزگارتون خوش

همیشه وقت آرزو کردن نمیدونم چطور و برای کی آرزو کنم. نمیدونم چی رو اول بگم و چی رو ... . شاید خیلی مهم نیست که یه وقت خاصی آرزو کنیم و حتما چیز خاصی هم درخواست کنیم. فقط میدونم الان و در این لحظه شادی و سلامتی رو برای همه عزیزانم و دوستانم میخوام. اون هم از نوع نابش! سال خوبی داشته باشه هر کسی که در این لحظه وبلاگ "سایه سار مهربانی" من رو میخونه. 

بچه های جدایی

منتظر اومدن دختری بودم. خانم مدیر همراه یکی از خانم ها در پی شنیده شدن جیغ یکی از بچه ها صحبتهایی کردند که ازش برمیومد که این صدا متعلق به کودکی است که به تازگی مادر و پدرش از هم جدا شده اند. چند مورد این بچه ها رو چه در مهد دخترمون چه در مهدهای دیگه و جاهای دیگه با چشمهای خودم دیده ام. نقطه مشترک همه شون هم همین ناهنجاریها و سردرگمیهاشونه. 



جدایی شاید یه جاهایی برای زن و شوهرها بهترین گزینه باشه اما یقینا بدترین ضربه ها رو فرزند احتمالی این خونواده متحمل میشه. یادمه تو فیلم " It 's complicated"  جایی الک بالدوین میگه اگه زن و شوهر هایی که از هم جدا میشن 10 سال دیگه دوباره سر راه هم قرار بگیرند مشکلاتشون حل میشه. نمیخوام در مورد طلاق و علتها و کی مقصره و چرا و چگونگی این مسئله بحث کنم. میخوام در مورد بچه ها حرف بزنم.بچه های طلاق. 

 بزرگ شده خیلی از این بچه ها رو در اطراف خودمون دیدیم. همه شون دردهای پنهان و آشکاری در وجودشون هست. ممکنه والدی که کودک رو سرپرستی میکنه سعیش این باشه که بتونه بهترین زندگی رو براش فراهم کنه اما اون نداشتن پدر یا مادر خودش همین دردهای پنهان رو پدیدار میکنه. 

همین پسر کوچولویی رو که اول پستم در موردش نوشتم همراه پدر زندگی میکنه. زمانی که من میرم دنبال دختری زمانی است که او نیز به خونه میره. گاها پدرش میاد دنبالش، گاهی پدربزرگ، زمانی عمو ...، ... . حس میشه که حریم امنی برای این بچه وجود نداره. سرانجام پدر برای اینکه احساس کم بودن بهش دست نده احتمالا یه امتیازهایی بهش میده و ... که خودش شاید زیادیش مشکل ساز شه. 

خونه همیشه یه محیط امن برای بچه به حساب میاد. کوچکترین تغییر در محیط خونه بیشترین تاثیر رو روی بچه خونواده میگذاره. پدر و مادر، در کنار هم بودنشون مثل هواست برای بچه. این اولین حس امنیتی است که براش ایجاد میشه. تاکید میکنم که این کنار هم بودن همراه آرامش و نه تنش، این امنیته رو تضمین میکنه نه صرفا زیر یک سقف موندن اونها. این حس امنیت حس اعتماد او رو هم به خودش و هم به جامعه تقویت میکنه و میتونه یک انسان سالم از نظر روانیباشه. 

میشه با  یک شناخت خوب از همدیگه و احترام دوطرفه و همینطور یک مقدار زیادی گذشت و کاهش منیت از خدشه وارد شدن و شکستن روابط جلوگیری کرد. 

میشه با کمی منطق و تدبیر خیلی از مسائل رو حل کرد. 

اصلا میشه جلوگیری کرد (شاید) از رابطه ای که قراره میون کسانی شکل بگیره که هیچ سنخیتی با هم ندارند. چه از نظر فکری، فرهنگی، خانوادگی و... .

میشه در حضور فرزندمون همدیگه رو خرد نکنیم. 

میشه به هم کمی بیشتر توجه کنیم. کمی بیشتر احترام بگذاریم. 

میشه بیشتر به بچه هامون فکر کنیم و تصور کنیم که بدون ما و یا همسرمون چه رنجی رو متحمل میشه و اونوقت با تحمل اون رنج، شاید کمی آبدیده تر شیم که بتونیم پی ریزی بهتری از رابطه و زندگیمون داشته باشیم و نگاهمون کمی تغییر کنه. 

من امشب آرزو میکنم که هیچ بچه ای لذت داشتن یک خانواده کامل و آرام رو از دست نده.     

خدایم      مراقب       بچه هامون     باش!      خوب؟