طعم گس باخت

از وقتی یادم میاد عاشق تیم فوتبال ایتالیا بودم و استقلالی. ریشه در علاقه های خانوادگی هم نداره ها. چون خانواده هیچ کدام ایتالیایی نبودند. البته همسر جان بنده هم استقلالی و هم ایتالیایی هستند کاملا بدون هماهنگی قبلی. 

دوران نوجوانی مصادف بود با اوج فوتبال ایتالیا. چقدر ستاره بارون بود این تیم. اصلا خون آدم روشون میجوشید. تیم بی نقص از هر نظر. یادمه تو فاینال جام جهانی ۹۴ که ایتالیا و برزیل با هم بازی میکردند باز هم بازی ها نیمه شب بود و  هم من کامل بازی رو دیدم و تنها تنها از تیم محبوبم طرفداری کردم و وقتی تو پنالتی ها باخت اشک ریختم . آره اشک ریختم. یه همچین هواداری بودم من. .

بازی های یورو ۲۰۱۶ را جسته گریخته و بیشتر نتایج را دنبال میکنم. اما همسر جان آخر شبی ها را هم میبینند. دیشب خیلی دلم میخواست بازی ایتالیا_ آلمان رو تماشا کنم. توان بیدار بودن را هم در خود نمیدیدم. در هر صورت دختری رو که بردم اتاقش بخوابونم طبق معمول برخی شبها کنار تختش خوابم برد و بیدار که شدم بازی شرپع شده بود. من هم کمی که کارهای عقب مونده رو سر و سامان دادم نیمه اول به پایان رسیده بود و کنار همسر جان نشستم و بازی را تا آخر دیدم. حس خوبی داشت دیدن بازی رو نمیگم. غیر از بوفون هیچ بازیکن دیگری را نمیشناختم.کیلینی رو هم به یمن وجود سوارز و گاز کذاییش میشناسم و بس. حس خوبش بخاطر با هم فوتبال نگاه کردنش بود. تیکه هایی که همسر جان به فوتبالیست‌ها می انداخت و هیجان صحنه های حساس و پنالتی ها. این بار با وجود اینکه دلم برد میخواست اما نه زیاد ناراحت شدم و نه گریه کردم! همین که تلویزیون خاموش شد فراموشم شد.

این هم یکی از  تفاوت دغدغه های اون روزها با اکنون. حتی بیشتر از تفاوت تیم ایتالیای جام نود و یورو ۲۰۱۶.