حکایت دوم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

زندگی مشترک آقای محمودی و بانو

سنت و مدرنیته، عشق و تردید، بغض های فروخورده، حرفای به دل انباشته، تلنگر، خشم به همراه با حمید فرخ نژاد و هنگامه قاضیانی و ترانه علیدوستی، پیمان قاسم خانی و ترلان پروانه همه و همه در " زندگی مشترک آقای محمودی و بانو".


آقای محمودی (فرخ نژاد) به همراه همسر(هنگامه قاضیانی) و دخترش منتظر رسیدن مهمان هستند. مهمانهایی که قطعا متفاوت هستند و همچین یه تکونی به این خونواده میدن. مهمانها دختر خواهر محدثه به همراه همسرش هستند که بعد از مرگ مادربزرگ به اونجا اومدند تا شاید بتونند خانه قدیمی و بزرگ پدری محدثه رو که درش زندگی میکنه بازسازی کنند. ساناز دختری است که کاملا با خونواده سنتی که درش بزرگ شده فرق داره و دختری آزاده و سرکشه. دختری که طوری زندگی میکنه که خاله جان حتی فکر کردن بهش رو هم غلط میدونه. محدثه یک زن کاملا سنتیه و به قول خودش از زندگیش راضی اما زندگی همچین خوشایندی نداره. ساناز در ارتباط با همسرش مشکل دارند و خیلی هم سعی در پنهان کردنش ندارند. 
محدثه در ارتباط برقرار کردن با همسر و دخترش به واقع دچار مشکله و خیلی خشک و تک بعدی فکر و عمل میکنه. آقای محمودی هم مدام میخواد به او تاکید کنه که او از اجتماع دوره و رفتارش درست نیست. از اون تیپ مردای سنتی است که تمام مسئولیت خشکی و غیر صمیمی بودن زندگی رو از همسرش میدونه. مردها در این فیلم مردهایی سنتی هستند یکی هم در فکر و عمل و دیگری در فکر! خشونت در رفتار مردها دیده میشه. تهدید آقای محمودی و دعواهای فیزیکی رامتین و ساناز. محدثه میخواد خواهرزاده اش رو قانع کنه که اشتباه میکنه و زنهای سنتی مثل او چیزی رو از دست نمیدن و زندگی های اینچنینی رضایت بخشه و ساناز با آوردن مثالی میخواد بهش ثابت کنه که او هم با زندگیش داره کنار میاد و تحمل میکنه و در واقع خوشبخت نیست.
همه به ساناز شک دارند. همونطور که به این تیپ دخترها تو جامعه ما نگاه میشه. حتی خود رامتین هم که به خاطر غیر سنتی بودن و تفاوتش با همسر سابقش انتخابش کرده به همین امروزی بودن او مشکوکه و با این امر مشکل داره. در درد دلی که با محدثه میکنه مشخصه که بدش نمیاد ساناز براش آشپزی کنه  و زن خونه باشه. 
فیلم قبلی روح الله حجازی(زندگی خصوصی آقا و خانم میم) هم فضایی شبیه همین فیلم داره اما من سوژه و بازیهای این فیلم رو بیشتر دوست داشتم. در هر صورت این فیلم رو اگه دلتون خواست ببینید. 


حکایت اول...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خوشحال و شاد و خندانم...

این روزها بزرگتر شدن دخترمون بیشتر حس میشه و کارهایی میکنه و حرفهایی میزنه که یا انگشت به دهانمون میکنه و یا فریاد شادی مون رو در بر داره. همونطور که حدس میزدم عاشق شعر و شعر خوندنه و گاها با مامانی هم آواز میشه و اون لحن کش دارش رو قربون برم من! 


یه نکته که تو شعر خوندن هاش خیلی جالبه اینه که شعرها رو اجرا میکنه. وااااای! میخورمش یه روز من آخر. شیرینه از بس که... فکر کنید مثلا یه توپ دارم قلقلیه رو میخونه و دستهاش رو قلقلی میکنه. یعنی انگشت اشاره شو میگیره و میچرخونه... . بعدشم تازه میزنه زمین با اشاره هواااااااااااااا میره... . میمیک صورتش هم کاملا منطبقه بر اون چه میگه و میخونه. یک کودک واقعی! شفاف و زلال. پاک و شاد. عالی و بی نظیر. دو تا شعر از مهد هم کامل یاد گرفته و میخونه. زنبور طلایی و گریه بده بچه ها. شعرهایی رو هم که از مجموعه خاله ستاره (از کلیله و دمنه و مرزبان نامه تا حسنی و ترانه ها و تولد و ...) میشنوه رو باهاش تکرار میکنه. ... . چند تا از ترانه هایی رو هم که من میخونم و زیاد شنیده باهام تکرار میکنه. 
آخ اخ از ورزش کردنش بگم که چه با دقت و بامزه حرکات ورزشی که از برنامه های مختلف پخش میشه رو تقلید میکنه. سعی میکنه درست انجام بده و همچین قیافه خوشگلشو جدی میکنه. ووووووووووووووووووی! بهتره برم وگرنه بیشتر که صحبت میکنم بیشتر دلم میخوادش و ممکنه که کار دست خودم و خودش بدم. شایستی بخوام بخورمش خوب!
تا سرحد بینهایت عاااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم...

یخ زن لیزری!

گفتید مثبت اندیش باش؛ گفتیم چشم. سعی کردیم واژه های منفی هم از قاموسمون پاک کنیم. " بدم میاد و متنفرم" رو هم تعدیل کردیم و کلی مثبت نگری کردیم. 

گفتید زود قضاوت نکن؛ خودمون رو اصلاح کردیم و سعی کردیم اینگونه باشیم. خودمون رو سعی کردیم بگذاریم جای دیگران و گفتیم خوب، شاید من هم اگه در شرایط او بودم همینگونه رفتار میکردم و ... .

گفتید کینه توزی نکن و مهربون اش؛ مهربون شدیم!

گفتید دیگران رو مسخره نکن. نه تنها خودمون این کار رو نکردیم بلکه سعی کردیم بقیه رو هم از این کار بازداریم. 

همه اینها رو بتدریج سعی کردیم تو زندگیمون پیاده کنیم تا هم خودمون راحت تر باشیم و هم بتونیم محیط مثبت رو راحتی رو اطرافمون ایجاد کنیم. اما سر جدتون دیگه گاهی بگذارید از بعضیها لجمون بگیره و بخواهیم یه کم شیطنت کنیم. نگید که دلتون نمیخواد گاهی بعضی آدم ها رو که رسما روی روانتون راه میرن و  پریشونتون میکنند، یه بلای کوچولو سرشون بیارید. مثلا گاهی یه یخ زن لیزری لازم است که اینجور مواقع از گریبان بیرون بیاورید و بگیرید سمت طرف و کله اش رو منجمد کنید. ووووووووووو! فففففففففففففففففف! و بعدش هم بی ذره ای پشیمونی بگید آخیـــــــــــــــــــــــــش! 

نخیر اصلاح بشو نیست این بشر!


Dora the explorer

یکی از کارتون های مورد علاقه دختر ما دورای جستجوگره. دورا یکسری کارتون هایی هستند که اپیزودیکه و تو هر خونه ای که کودکی موجود باشه حتما خبری از این دوست جستجوگر هم هست. دورا یک دختر ماجراجو هست که با دوست میمونش،بوتس، هر بار یک ماجرا رو دنبال میکنند. 

یکی از نکات مثبت انیمیشن دورا آموزنده بودنشه. در عین سرگرمی و رنگهای زیبای موجود، بچه رو به چالش و صحبت کردن  وامیداره و بسیار هم سرگرم کننده است. سئوال و جواب های مکرر، مفهوم اعداد و شمارش و مشارکت در کار گروهی از مشخصه های خوبشه. 


از طرفی به کودک یاد میده که نباید بگذارند کسی حقشون رو پایمال کنه و با جسارت بایستند و از حقوقشون دفاع کنند. این در همه اپیزودهای این مجموعه مشاهده میشه. همون قسمتی که "سویپر روباهه" رو منع میکنند که به وسایلشون دست نزنه با گفتن این جمله: سویپر این کارو نکن یا به چیزی دست نزن. 

دختر ما از بین تمام انیمیشن ها عاشق دوراست. هر مجموعه رو هم چندین بار نگاه کرده. راستش من فکر میکنم اگه قرار باشه بچه بشینه و تی وی ببینه بهتره که به برنامه ای نگاه کنه که چیزی هم یاد بگیره. چون راستش درسته که خیلی از صاحب نظرها توصیه میکنند که کودکان نهایتا دو ساعت به تماشای تلویزیون بنشینند اما خوب واقعا عملا امکان پذیر نیست. ضمن اینکه برخی متخصصین اطفال منع خاصی برای این موضوع ندارند.


 


دورا رو تو ایران دوبله کردند. کارهای دوبله رو تو ایران من واقعا دوست دارم. اما خوب چون همه چی ممیزی میشه دورا هم از این قاعده پیروی میکنه. مثلا یک نکته ای که خیلی بی مورد هست و در چندین نمونه از کارها مشاهده کردیم اینه که خوک رو که نشون میده اسمش رو نمیبرند و این بسیار مزخرفه! خوب حالا هر چی که هست این حیوون اسمش خوکه. حیفه واقعا این همه زحمت کشیده شده و فکر پشت این قضیه است. قراره بچه اسم  حیوون ها رو فرا بگیره و صداشون رو. اما شما برمیگردی به خوک میگی حیوون اهلی کار بیخودیه. از مسئولین خواهشمندم رسیدگی کنند!