مادیگیلیانی

فیلم بسیار تاثیر گذاری بود. خیلی دوستش داشتم. به آزی گفتم فریدا رو دیدی ؟گفت آره و تو مادی گیلیانی رو دیدی؟ قیافه شو جوری که از یه چیزی خیلی خوشش میاد و یه عشوه خاص میاد کرد. گفتم نه. گفت من دارم و ازش گرفتم و دیدم.


مادیگیلیانی

ساخته میک دیویس ۲۰۰۴

با بازی: اندی گارسیا(آمادئو مادیگیلیانی) -السا زیلبرستین(ژان) -امید جلیلی(پابلو پیکاسو) ...

بازی اندی گارسیا رو در کل که دوست دارم و اینجا هم بیشتر از هر جای دیگه. کلا اندی گارسیا رو دوست دارم. این بیوگرافی دلنشین همون طوری که از اسمش میاد در مورد نقاش شهیر ایتالیایی اوایل قرن بیستم و هم دوره پابلو پیکاسو یعنی"آمادئو مادیگیلیانی"است.

داستان این فیلم در پاریس و در سال 1919 اتفاق می افته. آمادئو بسیار با استعداد است اما نمیتونه از پس مخارج زندگیش بربیاد و خونواده دختری رو که در دام عشقش گرفتار اومده کاملا مخالف او و ازدواجشون هستند. این دو صاحب فرزند میشن و زندگی از هر جهت بهشون فشار میاره در این بین آمادئو رقابت تنگاتنگی هم با پیکاسو داره. 


من سکانس های آخر فیلم رو خیلی دوست داشتم و اون مسابقه و نقاشی ای که از ژان کشید  و برنده شدنش و ... . تراژیک بود و دردناک. 


یک تحلیل روان شناختی هم درباره این فیلم یه جا پیدا کردم که اگه دلتون خواست برید تو ادامه مطلبم بخونیدش. این فیلم هم از جمله فیلمهایی است که توصیه میکنم حتما ببینیدش.




                   


مادیگیلیانی نقاشی سرمست، سرگردان و یه لاقبا است که در  پی جلب توجه زنان با نقاشی ، صمیمی و خونگرم ظاهر می شود. وی از این صمیمیت به عنوان یک دام برای جلب توجه و گرفتن اعتماد استفاده می کند. مادی نزدیکی و صیمیت زودرس دارد و با بررسی گذشته وی رفتارهای کنونی اش معنای دیگری پیدا می کند. مودی یهودی بوده و در آن زمان یهودیان به شدت منفور بوده اند. مودی به علت از دست دادن زندگیش در دوران کودکی امنیت را از دست داده و همیشه در پی گرفتن این امنیت بود. مودی با صمیمیت زودرس، گرفتن دود سیگار با دست، به تصویر کشیدن زنان لخت، مصرف الکل، ارتباط با زنان و… در پی گرفتن و تجربه کردن است.

                                

وقتی این احساس امنیت و گرمی از دست رفته است، او حتی برای گرفتن امنیت نیز بی اعتماد بوده، مشکل مودی عدم اعتماد بود و این بی اعتمادی او را تبدیل کرده بود به مردی که احساس مسئولیت نمی کند، متعهد نمی شود و یک جا بند نمی شود. او حتی باور نکرد که ژان می خواهد با او بماند و باور نکرد که کنار ژان بتواند امنیت از دست رفته خود را تجربه کند. به تصویر نکشیدن چشم های ژان هم نمادی از بی اعتمادی او به ژان است. 

                                  

            

مودی در نقاشی هایی که می کشد، گردن زنان را بلند طراحی می کند. گردن بلند زن، زاویه دید بچه به مادر است. مودی در واقع همه جا مادر خود را نقاشی می کند و در آخرین تصویری که از ژان می کشد، ژان دستهایش را صلیب وار، روی سینه اش گذاشته که تداعی کننده مادری است که کودک خود را بغل کرده و شیر می دهد. نقاشی که مودی از ژان کشید، شبیه پرتره ای است که در دوران کودکی روی دیوار کشیده بود. مودی در واقع گذشته خود را زندگی می کند وهمان روال تکرار می شود.  

ژان، همسر مودیگیلیانی با بازی السا زیلیرستن زنی که قصد خودکشی دارد و ادعا می کند که عشق واقعی دارد. ژان پدری دیکتاتور دارد و مردی را به عنوان همسر انتخاب می کند که کاملاً نقطه مقابل پدرش است. او پدرش را مسبب مشکلات خود می داند و از رابطه با مودی دنبال گرمی و عاطفه ای است که از پدرش نگرفته است. به همین دلیل جذب مودی می شود که صمیمیت زود هنگام نشان می دهد. ندیدن گرمی و محبت از پدر زخمی در ژان ایجاد کرده بود که مودی مرهم آن شد و با مرگ مودی ژان نتوانست این زخمی که دوباره سرباز کرده بود را تحمل کند و در نتیجه خودکشی می کند. ژان عاشق نبود بلکه وابسته به مودی یا مرهم خود شده بود و بدون آن نمی توانست زندگی کند.

                          

پدر ژان برخلاف منافع دخترش در پی صادر کردن رای خود و اعمال قدرت و نفوذ است. مادر ژان شخصیت خردمند داستان و نمادی است از واقع گرایی. او می داند که چرا دخترش وابسته به مودی شده، او حتی تحول شخصیت مودی را قبول می کند و با دزدیدن بچه از پرورشگاه سعی می کند، بنای خانواده آنها را محکم کند.


پیکاسو با بازی امید جلیلی نمادی است از بچه خوب و موفق که مورد تنفر بچه تنبل (مادیگلیانی) است. پیکاسو نماد قدرت است و در بازی قدرت گیر کرده است. پیکاسو اگرچه قدرتمند به نظر می رسد، اما برای داشتن قدرت، تلاش مضاعف دارد و همه جا می خواهد ثابت کند که من قوی هستم و ژست قدرت می گیرد و با خود اسلحه حمل می کند. پیکاسو مودی را پیش استاد خود می برد تا به استادش ثابت کند من موفق هستم و مودی نماد یک فرد ناموفق است. در واقع مردی که تا این حد در پی ثابت کردن موفقیت است، فردی است که از درون، احساس ناموفق بودن می کند.


در بررسی رابطه مودیگلیانی با پیکاسو موارد قابل ذکر فراوان و جالبی وجود دارد. این دو در رقابتی دائمی به سر می برند. رقابت این دو شبیه رقابت شاگرد زرنگ و تنبل کلاس است که هر دو در پی تضعیف طرف مقابل هستند. مودی در قالب محبت خود را به پیکاسو نشان می دهد، او را می بوسد. به نظر می رسد این دو از هم متنفر باشند اما در اصل این دو، ویژگی هایی دارند که نمادی از نداشته های طرف مقابل است.

                   

در نمایشی که در خیابان برگزار می شود، افراد تاثیرگذار در زندگی مادی به چشم می خورند، ازجمله مادرش و چند شخصیت دیگر که همگی پیکاسو هستند. وقتی مادی با برداشتن ماسک پیکاسو خودش را می بیند، این نکته مشخص می شود که مادی جنبه هایی از خودش را در پیکاسو می دیده است. پیکاسو هم مثل مادی امنیت ندارد، چون با قدرت این امنیت را کسب کرده است.


نقطه اوج فیلم صحنه ای است که مودیگلیانی در نمایشگاه است و کاملاً معقول رفتار می کند. او از بازی همیشگی خود بیرون آمده و ظاهراً تغییر کرده ، این اتفاق وقتی می افتد که مودی به ژان اعتماد می کند و این اعتماد باعث غنای عاطفی شخصیت مودی شده و رشد شخصیتی پیدا می کند. پرخاشگریها، مسخره بازی ها، محبت های ظاهری و نیش زدن ها کنار می رود. پیکاسو هم رشد شخصیتی پیدا می کند و از بازی “من قوی ترم” بیرون می آید. چون میبیند مودی تغییر کرده و آدم ترسناک همیشگی نیست. وقتی این دو از بندهایی که مانع رشد آنها بوده بیرون می آیند، می توانند هنر واقعی خود را به نمایش بگذارند.

پیکاسو تصویر مادی را می کشد و مادی تصویری از ژان را . هردو افرادی را می کشند که در تحول شخصیتی خودشان بزرگترین نقش را داشتند.

مادی این بار چشم های ژان را نقاشی می کند که نمادی از اعتماد به ژان است. لباس او را آبی می کشد که نشان دهنده آرامش است که مودی از این اعتماد تجربه می کند. طرز نقاشی کشیدن مودی بر عکس بقیه نقاشان که همراه با تنش است، توام با آرامش می باشد. مودی همچنان درگیر الکل است و با انداختن قلم در انتهای نقاشی به داخل بطری، اتمام مصرف الکل را نیز اعلام می کند.

                               

مادی هنگامی که در ابتدای این تحول شخصیتی قرار دارد، در آستانه دیوانگی قرار می گیرد، چون تعادل روانی او به هم خورده است. وی مدتها با عدم اعتماد و امنیت زندگی کرده و حالا اعتماد را تجربه می کند. تغییر، همیشه با نوعی عدم تعادل همراه است. این دیوانگی نوعی نماد برای تحول است، نمادی از ترس و ماندن در برزخ قبل از تصمیم نهایی.

ارتباط هنر و دیوانگی یکی از مباحثی است که در این فیلم نشان داده شده است. هنرمند فردی است که برچسب خورده و از همه جامعه طرد می شود. عدم تعادل روانی این هنرمند مربوط به زندگی خلاقانه خود نیست، بلکه به این علت است که هنرمند به خاطر سبک زندگی خلاقانه خود و تفاوت با روتین های همیشگی زندگی مردم عادی، احساس تنهایی و طرد شدگی می کند. حتی افراد زیادی اطراف هنرمند جمع می شوند تا ادای هنرمند بودن را در بیاورند، یا از هنر به عنوان یک دکور استفاده کتتد. اما در حقیقت هنرمند تنهاست، برچسب می خورد و در معرض آسیب های اجتماعی قرار می گیرد.

تحلیل گر: دکتر وحید مجتهدزاده

نظرات 11 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ب.ظ

رها عشقولیم سلام

سلام عزیزم

رها چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ب.ظ

راستش رها تازه گیها افتادم تو خط فیلمهای کره ای بدجور
حدود بیست سی تا سی دی واسه خودم آوردم ولی هنوز وقت نکردم ببینمشون نمی دونم چرا دیگه دلم نمی خواد به جز فیلم های کره ای فیلم دیگه ای ببینم
فک کنم الانه جو کره ای منو گرفته

کره ای رها؟ نمیدونم خیلی نمیتونم ارتباط برقرار کنم اگه حسش خوب بود بده منم ببینم اما گمون نمیکنم خوشم بیاد
قربون جوگیریش بشم من

ترنج چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ب.ظ http://toranj62.persianblog.ir/

وای رها نگو من عاشق مدوگیلینانی هستم
وای وای دلم کباب شد
مخصوصا صحنه مرگش مخصوصا عشقش مخصوصا اونجا که میره سند ازدواجو بگیره اونجا کهه از تصویر ژان رونمایی میشه اونجا که ژان خودشو میکشه وای من عاشقشم
عاشق تموم اون تصاویر زیبا و مجسمه هایی که از روی فرهنگ بومی افریقا ساخته (این دیگه تو فیلم نیست )
راستی ممنون ازون گمشده ای که نوشتی ...همیهش حسهای خوبی به من میدن وقتی بهشون فکر میکنم

آخ جونمی چه خوب شد که تو هم مادی رو دوست داری ترنجی بانو جونم


آخ آره خوابش برده بود تو اونجا . بچه شو بگو و اون طفل کوچک به دنیا نیومده رو ...
منم خیلی دوستش داشتم

خواهش میکنم خودت خواستی بنویسم منم نوشتم خوب

فرهاد چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://sayehayesepid.blogfa.com/

فقط کمی از تحلیل فیلم را خواندم آخر نمی خواهم داستان فیلم برایم لو برود. شاید توانستم نگاهش کنم ولی باید فیلم خوبی باشد بخصوص بازی اندی گارسیا و در کل رها جان گمانم سلیقه فیلمی مان بهم نزدیک باشد چون تابحال تمام فیلم هایی را که معرفی کردی دوست داشتم.
در آخر اینکه من یک تعجب بزرگ در ذهنم دارم که با این جابجایی و نزدیکی عید چطور وقت می کنی فیلم نگاه کنی دختر؟؟
راستی سلام

سلام به شما
خوب معلومه خوش سلیقه ای در فیلم دیدن!
باشه نخون اما مهم به نظرم چگونگی ساختن و پرداختن به فیلمه چون خوب این بیوگرافی زندگی اونه
اوخ بله من عاشق اندی گارسیا هستم
نه بابا فرهاد جان من این فیلمو در حدود دو سال پیش دیده بودم الان به صرافت نوشتن پستش افتادم . البته کلی فیلم ندیده دارم و دلم لک زده برای دیدنشون مطوئن باش در اولین فرصت به کار دیدنشون میپردازم

بهنام پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ق.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلااااام...
آدرس جدیدم اینه! قبلیه مورد لطف و عنایت دولت محترم قرار گرفت!!!

مرسی بهنام خبر دادی
اتفاقا امروز اومدم یه سر دیدم داغون شده همه چی

سیروس جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ق.ظ http://www.khozaebal.persianblog.ir

من از سه گانه اوشن عاشق این اندی گارسیا شدم
این فیلم رو می ذارم توی لیست انتظارم
شاید وقت شد ببینیم

من اوشن ها رو زیاد دوست ندارم اما اندی گارسیا رو خیلی
ببینید حتما

پارسدخت جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:38 ب.ظ http://marzbanname.blogsky.com

دروووود
شما به مهمونی وبلاگی هفت سین ها دعوت شدید
برای اطلاع از تاریخ و شرکت در مهمونی به
marzbanname.blogsky.com
پست (( مهمونی هفت سین ها )) مراجعه کنید
لطفا به دیگران هم اطلاع بدین
.
.
مهمونی منتظریمااااااا

به به
درود به شما
ممنون از دعوتتون

هاله بانو شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

سسسسسسسسسسسسسسسسسسلام
خوبی؟ جابه جایی تموم شد؟ کمک می خوای؟
نه اینکه خونه تکونی کذایی ام تموم شد الان دستم گرم شده می تونم بیام کمکت
این رها رو ولش کن فقط حرف می زنه قرار بود اون سی دی ها رو بده منم ببینم
هر وقت به دست من رسید به دست تو هم می رسه

به روی ماهت عزیزکم
ممنون قربونت برم همه کارها رو تقریبا تهنایی انجام دادیم
خرده کاری زیاد داره
کدوم سی دی ها
من که دور از دسترس همینطوری هستم !

رها شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ

رها جونی سلام
به این هاله خانم بگو منت کشی نکنه که باهاش قهرم اساسی
سی دی که بهش نمی دم هیچی دیگه ام نمی دوستی امش
دختر ه چش سفید چند روزه حتی نیومده به مامیش سلام کنه تازه روش هم زیاده اه اه تف تف

سلام رها جونمی
آره هاله؟ سلام نمیکنی؟ قهره رها قهره هاله جونم . اذیت میکنی ها هاله تازشم مدام میگه دستتون به من نمیرسه انگاری رفته کره مریخ. بابا دنیا کوچیکه ...متوجه نمیشه. بهش نده من هم بهش نمیدم فیلم ببینه
موافقم با تنبیه

رها شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ب.ظ

خسته نباشی عزیز دلم منکه امسال اصلا حس خونه تکونی ندارم و نخواهم داشت بیست سال تکوندیمش هیچ اتفاقی نیافتاد امسال می خوام بزارم سر جاش بمونه ببینم چه غلطی میکنه ؟

خوب کاری کردی من هم دارم اسباب کشی میکنم وگرنه امسال تو حس خونه تکونی نبودم
نه هیچ غلطی نمیکنه هر جور بگیری میگذره عزیزم

پاییز بلند شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:25 ب.ظ http://www.paizeeboland.blog.blogfa.com

درووووووووووووووووووووووووود رها
این یکی از فیلم هاییه که اگه مردم میگم باهام دفنش کنن٬ فوق العادس...
.
.
.
بزا یه فیلم هم من با عشوه بت معرفی کنم شاید گیر بیاری ببینی
فیلم (( دانسر این د دارک )) بی نهایت زیبا و تاثیر گذارِ و اخر فیلم یه تراژدی محضه

دروووووووووووووووووووووووود به تو

زنده باشی داداشی

بهم گفته بودی قبلا تو لیستم نوشتم برام بیارن
ممنون محسن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد