برای مصطفی

یه پسر بچه ده ساله است البته به گفته مادرش. جثه ریزش بیشتر از ۷ سال رو نشون نمیده. یه لبخند همیشه روی لبهاش هست که همراه معصومیت چشمهاش بدجوری آدم رو جذب میکنه. اسمش مصطفی است و اهل یکی از روستاهای اطراف تویسرکانه.

مشکلات این بچه یکی دو تا نیست. مقداری عقب ماندگی ذهنی،جمجمه ریز، مشکلات حاد پوستی و ناخن های دفورمه بخشی از مشکلات بزرگ مصطفای کوچکه. اما یه دل بچگونه پاک داره و یه عالم صفا. یه مادر مهربون و البته نگران. یه برادر بزرگتر که حاضره پیوند مغز استخوان به مصطفی بده.

بیماری اش یه بیماری نادر خونیه... خیلی نادر... آخه از کجا تو مصطفی رو پیدا کردی؟

این نقاشی رو کشیده که دلم نیومد نذارمش اینجا. چقدر ظریف و دقیق کشیده. خیلی دوست دارم نقاشی شو.



چه گلهای قشنگی کشیده. میگفت گل لاله است. این درخته هم درخت مشترک سیب و اناره که با صمیمیت و صفا میوه هاشون رو به اشتراک گذاشتند. یه انار هم افتاده از بس که پر باره. این ماهی های تو رودخونه همه شون بچه ماهیند جز اون دو تا که باله های متعدد دارند. فقط یادم رفت کدومشون مامانه کدوم یکی بابا. اون ۴ تایی هم که افتادند بیرون از رودخونه مرده اند.

اون جوجه ها هم که نوکشون پیکانه نمیدونم تخم گذاشتند یا تازه از تخم بیرون اومدند شایدم تخم های مامانشونه بهر حال اون دون دونی ها تخم هاشونه.

اون دو تا پرنده هم که شبیه پنگوئن هستند لک لک میباشند.

این نقاشی رنگ نداره چون مداد رنگی نداشتم بهش بدم. اما دفعه بعد با رنگ برامون میکشه. البته رنگ همه قسمتهای نقاشی شو درست و دقیق گفت. به شیوه خودش و شمرده شمرده.


نمیدونم باید چه دعایی برات بکنم مصطفی. اما دوست دارم که کمتر زجر بکشی. قلبت هم همینطوری پاک و زلال باقی بمونه عزیزم.

نظرات 15 + ارسال نظر
آفتاب پرست شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ق.ظ http://www.aftabparast.blogsky.com

اووووووووووووووووووول

کاش حالش خوب شه

ناراحت شدم
کارت درسته رها بانو

به به
ممنون منم امیدوارم

ممنونم

هاله بانو شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

سلامممممممممممممممممممممممممم

به روی ماهت و چشمون سیاهت

آلنی شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:18 ب.ظ http://alone-version.blogfa.com/

روزگار ِ نفس های ِ آلوده
همراه ِ این روزهای من است
من تمام ِ رنگ ها را پاک کردم
ماند سیاهی رویی در برابر من
نیرنگی به وسعت ِ تیرگی ِ دوزخ داشت
من ، تو ، او...
غرق گشته ایم در این حجم ِ غریب ِ دروغ
بندها را چه کسی خواهد گشود....

سبز باشی و بی کران

شما هم سبز باشی و بیکران

رها بانو شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:25 ب.ظ http://raha-banoo.blogsky.com/

سلام رها جان
چقدر دلم گرفت ... کاش خوب شه ... طفلکی ...

الهی فدات شم عزیزم ممنونم

هاله بانو یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:06 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

سلام
صبحت بخیر

سلام صبح شما هم بخیر خانومی

مژگان امینی یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog .ir

امیدوارم هر چه زودتر خوب بشه هم به خاطر خودش وهم مادرش چون برای یک مادر هیچی بدتر از بیماری فرزندش نیست.

منم همینطور
ممنونم

ترنج یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ق.ظ http://toranj62.persianblog.ir/

مرضی اش چطوریه ینی امکان خوب شدنش هست؟

آره اگه اتفاق خارق العاده ای رخ بده
امیدوارم

هاله بانو یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

چطوری؟ همه چی خوبه؟؟؟؟؟

ممنونم دخترکم خوبم من تو چطوریایی؟

هاله بانو یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

می گذرونم

پاییز بلند یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:05 ب.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

درووووووووووووووووووووووووووووووود رها

این پست اهترین پستت تا الان بوده٬ اونقد متفاوت بود که هنوز یعد از اینکه صد بار خوندمشو گریه کردم٬ هنوزم دارم گریه میکنم و نقاشی رو میبینم....

الهی بگردم. من قصدم در آوردن اشک کسی نبود عزیزم. مصطفی خیلی روم تاثیر گذاشت محسن باورت نمیشه هنوزم تو فکرشم.
من صحنه های رقت انگیز زیاد میبینم ... سخته خیلی سخته

دختری از یک شهر دور یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ب.ظ http://denizlove.blogsky.com

امیدوارم هیچکس تو زندگیش زجر نکشه هیچکس...

بله مخصوصا بچه ها
و بتونه تحمل کنه

هاله بانو دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

سلام صبحت بخیر ببخشید دیروز طبق معمول گوشی تو اتاق مونده بود

نه عزیزم خواهش میکنم من که کلا خونه جا گذاشته بودم . وقتی رسیدم و چک کردم دریغ از یک پیام یا یک تماس

زیتون (تغذیه اعصاب وروان شناسی) دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ق.ظ http://zatun1.blogsky.com

کاش ادرسش رامی دونستی
به مامانش میگفتی ازبرنامه غذائی حاوی ویتامین ب تبعیت کند
چون به گفته پریرخ دادستان روان شناس برجسته جهان هربیماری 53درصداسترس دارد که بالای 25درصدبیماری عصبی محسوب میشه
مادرس هم 44درصدوسایراطرافیانش

ندارم اما مامانش رو خواهم دید رژیم غنی از ویتامین ب

پونه دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ق.ظ http://www.rozhin-maman.persianblog.ir/

سلام خانومی مهربون.
چه ش بود این بچه که اینجوری واسش دعا کردی؟

گفتم که یه بیماری خونی نادر داره.
فدای تو عزیزم

حلما دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ق.ظ http://www.helmajon.blogfa.com/

سلام
وب زیبا و جالبی دارید به ما هم سر بزنید خوشحال میشیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد