نگرانی از جنس مامان!

مامان به فدات عزیزم!

بی مقدمه بگم خیلی برام عزیزی. همه حرکاتت، همه رفتارهای شیرینت، همه شیرین زبونی هات، بازی کردنهای خوشگلت و تلاشت برای یادگیری و صحبت کردن و ... برام گنجی گرانبها هستند. درسته که گهگاهی مامانی یکم عصبی میشه و از کوره درمیره اما بدون که مامان هم یه جور بشره و ممکنه مامان ها هم گاهی ناراحت بشن نازنین دخترم اون هم در مقابل شما کوچولوها که بسیار صبر میطلبید و این کالا در مامان شما کمی کم پیداست! مامان دوست داره که تو بچگی کنی و شاد باشی و عاشق کودکانگی ات هستم. 


  مدتی نگران سرفه های گاه و بیگاهش بودیم. سرفه هایی که فقط سرفه بودند و همراه هیچ علامت دیگری نبودند. سرفه ه ایی که مشخصا آلرژیک بودند و با هر گریپ کوچکی تشدید میشدند. خوب ما هم طبیعتا ناراحت میشدیدم و هر بار به نحوی درگیر این مسئله بودیم. یه روز که از خواب پا شدیم باز سرفه هه بچه مو رها نمیکرد. به مدیرمون پیام دادم که دیر میرسم. با خیال راحت اول یه دوش با هم گرفتیم و بعدش بغلش کردم و یکم با هم بازی کردیم و خر خر بینیش منو وادار کرد که قطره بریزم به بینیش و قطره ریختن همان و همون پروسه گریه و زاری و سرفه و تهوع و استفراغ هم پشتش تکرار و باز هم به هم ریختن من و... . 

به قول پدرش اصلا نمیشه مقابل این بچه ایستاد. هیچ کاری رو با اجبار انجام نمیده. دارو دادن بهش مثل یه کابوس میمونه. فقط یک بار آنتی بیوتیک خورده اون هم دو ماه پیش اما با مکافات و تن لرزه من! هنوز هم بویی مشابه اون بوی انتی بیوتیک به مشامم میرسه تمام اعصابم متشنج میشه! ادم سختگیریم من میدونم خودم. شاید کسی باور نکنه اما وقتی نخواد بخوره نمیخوره. شربت رو که اصلا. من هر دارویی که معادل قرص داشته باشه، دوزش رو با قرصش تنظیم میکنم. شربت پروسپان رو هم که انصافا خوش طعمه رو هم با شیوه ای کاملا بدیع(!) بهش تونستم بدهم. وقتی میگم نمیخوره یعنی اینقدر سرفه میکنه تا بالا بیاره. به همین غلظت! قصد شکایت از دخترم نبود اصلا؛ میخواستم حال اون روز صبحم رو بازگو کنم. صادقانه بگم به هم ریخته بودم. حدود ساعت 10 بچه رو برداشتم و به اتفاق به سوی مهد روان شدیم. نگرانی و بغض تو صدام و چهره ام هویدا بود. وقتی دختری رو تحویل دادم گفتم مراقبش باشید امروز باز سرفه میکرد. فردا قراره ببرم کلا چکش کنیم. خانم مدیرشون که قبلا گمونم ازش نوشتم گفت نگران نباش عزیزم هرکدوم از ما یه جور درگیر این حساسیتیم به خدا. من که شبها خواب ندارم از بس حالت تحریک سینه و سرفه دارم. دخترم به یه شکل دیگه. خانوم همه اش از همین هوای ناسالم و آلوده ایست که تنفس میکنیم. حرفاش به دلم نشست و همچین آرومم کرد. همین که سعی کرد منو آروم کنه و دلداری بده برام تو اون صبح گرم مردادی یه موهبت بود. بغضم فرونشست و با کشیدن نفسی عمیق رفتم و سوار ماشین شده و به سمت محل کارم رفتم. میدونم جای نگرانی نیست. الان رادیوگرافی ریه شده و از یه دکتر خوب براش وقت گرفتیم. میدونم باید بیشتر مراقبش باشم و مدتی تحت نظر باید بمونه. باز میدونم که نمیتونم تمام عوامل خطرزا و آلرژن رو از بچه دور کنم و بالاخره با قرار گرفتن در محیط، تاثیری که باید بگذارند میگذارند. اما خوب هیچ مامانی دوست نداره بچه اش حتی یه ریزه ناراحت باشه. البته باز هم میدونم که این رنجها ناخواسته بچه ها رو قوی تر میکنند. میدونم همه اینها رو میدونم. آدم واقع بینی هم هستم. اما نمیدونم چرا خوابم نمیبره! نه جدا دارم سعی میکنم که کمی خونسردتر باشم. هـــــــــــــــــــو!(نفس عمیق). امیدوارم بتونم.

نظرات 7 + ارسال نظر
مژگان امینی چهارشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:55 ب.ظ http://mozhganamini. persianblog.ir

امیدوارم تا حالا نگرانی ات برطرف شده باشد برای من هم سخت ترین چیز مشکلات بچه ها ست.

اصولا وقتی که بچه ها هستند همه چی حول محور اونها میچرخه
ممنون بله میام تعریف میکنم

عاطفه جمعه 17 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:56 ق.ظ

فوج فوج انرژی مثبت
تو حتما میتونی

قربون محبت شوما خانوم گل

نگین جمعه 17 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:28 ب.ظ

واقعا دخترکوچولوتون خوشخبته که همچین مادرِ به فکری داره . واقعا میگم خیلی ها براشون مهم نیست این چیزا

یا مثلا استاد پزشک قانونیم تعریف میکرد میگفت مثلا بعضی پدر مادرا هستن که بچه کوچیکشونُ میارن آمپولش بزنیم ، میگه من به عنوان یه پزشک که کارم اینِ هر روز استرس این بچه رو میبینم به مادر پدرش مثلا میگم که میخواید یه بی حسی موضعی واسه پنیسیلینش بزنیم که دردش کمتر شه استرس بچه هم کمتر ؟ میگه مامان باباهه خیلی ریلکس میگن نه آقای دکتر بچه نباید اینقدر سوسول باشه درد میکشه زود تموم میشه دیگه

یا میگه مثلا یکی میزنه به بچشون پای بچه میشکنه بهشون میگیم نمیخواید دیه بگیرید یا شکایت کنید ؟ میگن قسمت بچه همین بوده جرا بریم شکایت کنیم ؟ :دی ینی همچین مادر پدرایی هم هستن

امیدوارم خیلی زود خوب بشه اگه تو شهرای پرجمعیت مثه تهران یا مشهد و اصفهان و شیراز هستید یا مثلا شهری مثه اهواز مربی مهد دخترتون کاملا حق داره :( مخصوصا بچه ها که به آلودگی حساس ترن . پسردخترخاله منم تو تهرانِ همینجوریِ .اونم رفت دکتر گفتن مالِ آلودگی هواست

این کمترین کاریه که میشه در حق بچه انجام داد نگین جان . کار خاص و عجیبی نیست. این دیدگاه منه
عجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب!
ممنون نگین جانم
بله آلودگی همیشه اینجا بیداد میکنه

ترنج دوشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:19 ق.ظ

انشالله که چیزی نیست منم فکر میکنم از الدگی هواست بچه دوست ما که توی تهرانن همش چشماش قرمزه گناه داره یک سال و نیمشه اما از الدگی چشماش قرمزه ما توی این شهر(شهرکرد) اگه هیچی نداریم عوضش بهترین هوارو داریم
راستی من ی پست عکس عکسی گذاشتم

هم آلودگیه ههم علت رو بالاخره پیدااش کردیم
خوش بحالتون والا
هوووووووه میام عزیزم به چشم

پونه دوشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:57 ق.ظ http://rozhineman.loxblog.ir/

ای جونم این کوچولوها تابزرگ شن گوشت به تن ما نمیمونه

قربون خاله پونه خوبم بشم
گوشت به تن میخواهیم چیکار خواهری؟!

نینا دوشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:30 ب.ظ http://taleghani.persianblog.ir/

اینقدر خوشم میاد از این مامانایی که با جزئیات بچشون اگاهن.
ایشالا شادیشو همیشه ببینی.
دلم میخواد بچلونمش. به قول خواهرزادم چولوک بشه

ممنون نینای خوبم
چولوک بهتره از له !

mahtab سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:13 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

ان شاالله هرچه سریعتر سرفه ها تموم شن...و واقعا هم علت بسیاری از این علایم مزمن الودگی هوای تهرانه

عزیزم خیلی موثره من خودم امروز تو محل کارم باز هم شروع کردم به سرفه کردن
دیانا خیلی بهتره مهتاب جانم دعا کنید به بهبودی کامل برسه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد