دقت کردید تو مراسم ترحیم همیشه اینطوریه که خیلی از آدم هایی که خیلی وقت هست ندیدید یا هیچوقت ندیدید رو میبینید. همه دور هم جمع میشن و همدل و ...
کاش همیشه اینطوری بود و مجبور میشدیم که هر چند وقت یکبار همه کینه ها رو فراموش کنیم و همه مشغله هامون رو با یک چند روزی کنار هم بودن معاوضه کنیم. گمونم می ارزه نه؟
تو مراسم ترحیم حاج آقای ما هم خیلی از کسانی که حاضر نبودند به هیچ بهونه ای راه بیفتند و به دیدن مادر همسر و خونواده بیان رنج سفر رو به جون خریدند و هر چند کوتاه و مختصر هم اومد. یکسری از کینه ها و تیرگی ها فراموش شدند گویا حالا هر چند مختصر. برخی از کینه ها و حرف و حدیث ها هم بیشتر و عمیق تر شدند. گویی برخی اصلا شرایط خاص هم درک نمیکنند و تحت هر شرایطی از زخم زبون زدن و اختلاف انداختن دست برنمیدارند. این وسط من به یاد زن عموی مرحوم مامان که زبون تند و تیز و نیش داری داشت می افتادم و با توجه به اینکه هیچ نسبت و حتی آشناییتی بین اینها وجود نداشت اما میتونست ورژن جدید و پیشرفته اون مرحوم به حساب بیاد! البته ایشون شاید متولد دهه 90-1280 بودن اما این ورژن جدید اواخر دهه شصت!
آه بس کنم دیگر.
باز هم از تمام دوستان خوبم بابت ابراز همدردی شون تشکر میکنم.
تسلیت میگم رها جان...روحشون شاد
ممنون آذر خوبم ممنون نازنین
واقعا کاش میشد همه با هم خوب بودیم
عالی بود اونوقت ...
چه حیف که بعضی ها فقط با رفتن یه عزیز تصمیم میگیرن کینه ها رو فراموش کنن و
چه بد که بعضی ها حتی بعد از رفتن یه نفر از بینشون باز هم تصمیم به فراموش کردن کینه های قدیمی نمیگیرن
حق با شماست مهتاب عزیز
آره عزیزم برخی ملاحظه هیچ چیز رو نمیکنند انگار ...
یادم می آید یکی از فامیل ها که از دیدار بقیه در مراسم فوت عمویم ذوق زده شده بود آخرش به ّپسرعمویم گفت چه قدر خوبه که همیشه از این همایش ها داشته باشیم!
شش ماه بعد زن عمویم فوت کرد!
ای واای!