ببار...


بی خوابی زده به سرم و تو این غوغای آسمون اومدم و نشستم تا کمی بنویسم بلکه کمی آروم بگیرم.
دیروز به یک مهمونی زنونه دعوت بودم. تنها چیزی که این روزها کمی برام تنوع بود و  بودن در یه جمع گرم و صمیمی و دوستانه حس خوبی رو بهم القا کرد. این بچه ها از بچه های محل کارم هستند که سالها پیش باهاشون کار میکردم. به نظر خودم دوران طلایی از نظر محیط کار و همکارها همین بچه ها بودند. اتفاقا خانم م.(صاحبخونه) یه سوپرایز هم برامون داشت و اون هم اومدن یکی از همکارهای دوست داشتنیم در این جمع بود. چهار سال بود ندیده بودیم همدیگه رو. حس خوبی بهم داد. خیلی دختر دوست داشتنی ایه. این وسط دختر کوچولوی صاحب خونه هم هر بار یه شیرین کاری ای در میاورد و ما رو از کنه بحثامون میکشید بیرون و توجهمون رو به خودش جلب میکرد.
دیروز صبح وقتی تو مترو نشسته بودم و میرفتم به سمت محل کارم در یکی از ایستگاه ها قطار بیشتر از حد توقف کرد و بویی شبیه سوختگی لاستیک به مشام میرسید. خوب این قطارها عمدتا نقص فنی دارند. مسافرها هم که شایع کردند قطار آتش گرفته و ... من آروم نشسته و غرق در افکارم بودم. ذهنم به این سمت رفت که اگه این قطار بین ایستگاه ها واقعا همچین مشکلی براش پیش بیاد چه اتفاقی میفته و ذهنم همچنان جلو میرفت و حوادث مختلف از جلوی چشمم رد میشدند. تا اینکه ذهنم رفت اون بیرون و کسانی که بهشون خبر میرسه که رها تو این حادثه بوده و دیگه برنمیگرده. حس خاصی نداشتم فقط پیش خودم گفتم امیدوارم کسی نباشه که حس کنه عذاب وجدان گرفته و کار ناتمامی با رها داشته که انجامش نداده یا دلی ازش شکسته که فرصت دلجویی نیافته یا... بعدش برگشتم به خودم و دلم نمیخواست من هم از جمله کسانی باشم که این حس عذاب وجدان رو داشته باشم. خواهر جونم همیشه یکی از نصیحتهایی که به دختراش از جمله من میکنه این هست که کارتون رو درست انجام بدید تا اونجایی که پیش خودتون راحت باشید و بتونید فردا که با خودتون نشستید و فکر کردید به خودتون جواب قانع کننده ای بدید و راحت باشید.
با باریدن بارون در حال حاضر این تصنیف تو ذهنم میخونه. دارم گوشش میدم. شما هم دوست داشتید گوشش بدید. بارون با صدای استاد شجریان.

نظرات 8 + ارسال نظر
رعنا دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:28 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

منم بعضی وقتا تو تاکسی و اتوبوس هستم از اینجور توهوما میزنم که مثلا" اگه الان اتوبوس از رو پل بیوفته پایین فلان میشه و بهمان ..
ولی کلا" خوب نیس به این چیزا فک کنیم و کاش نشه فک کرد بهشون ..
چه حرف قشنگی میزنن خواهرتون ..

خوب نیست دختر از این فکرا نکن
خواهرم همیشه حرفای قشنگ و آموزنده میزنند

رعنا دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:33 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

راستی آهنگ بارون شجریان رو هم دانلود کردم ،
از بچگی با آهنگای شجریانی که بابام میزاشت بزرگ شدم واسه همین صداشو دوس دارم ..

همیشه حس آرامشی میده
خوشحالم دوستش داشتی و دانلود کردی

عاشق این تصنیفم خیلی...

شازده کوچولو دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:05 ب.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

وای رها توروخدا نگو
نمی دونم پاییز امسال چرا اینقدر دلگیر و کدر شده حرفهامون هم همش همین شکلیه

باشه میثا جون دیگه نمیگم من وقتی خیلی بهم فشار میاد از این چیزا میگم
سعی میکنم رنگ و بوش رو عوض کنم

آذرنوش دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ب.ظ http://azar-noosh.blogfa.com

سلام رها جان.منم بعضی مواقع از این فکرا میکنم .مخصوصا وقتی میرم سرخاک بابابزرگم(که خیلی وقته نرفتم) کنار قبرهای مختلف راه میرم و همش به این فکر میکنم کاش میشد بعد از مرگم روحم میتونست تو دل آدما نفوذ کنه ومیزان دوس داشتن واقعیشونو بفهمه .تو این دنیا که از این کارا نمیشه کرد . شما همسعی کن ازاین فکرا نکنی انرژی منفی میده بت .با اینکه خودم هم هرکاری که میکنم نمیتونم از این فکرا نکنم

سلا م استاد
صد بار گفتم از این فکرا نکنید
من میخواستم شماها رو محک بزنم

مامان سارا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ http://saraniroomand.persianblog.ir/

che khub ke mehmuni khosh gozashte


toziyeh khahretun ziba bood,barat arezuye omre tulani va ali daram

ممنون سارای عزیزم جاتون خالی
خواهری من همیشه حرفای قشنگ و پر مغز میزنه

دختری از یک شهر دور سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ق.ظ http://denizlove.blogsky.com/

واقعا نباید ادم کار نا تمومی داشته باشه...
بارون رو دوست دارم اما برف و بیشتر اینجا یه عالمه برف باریده!!
ممنون بابت تبریک تولدم...

دقیقا دنیز جان دقیقا
ای جااانم برف
فدای تو بازم تولدت مبارک

نینا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ

جمعتون همیشه جمع . اهنگ هم که مثل خود استاد عالی

دم شما هم همیشه گرم
ممنون نینای عزیزم
همیشه عالیه استاد

مهام شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ب.ظ

سلام.
بارون رحمته که خیلی جیز ها میشوره اما ای کاش یاد .... فراموش نشه
سعی ن برای به یاد موندن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد