وقتی یه راهی رو انتخاب کردی و ره توشه برداشتی و ... حالا به هر دلیلی قدم در این راه گذاشتی چه اجباری یا چه اختیاری و فکر میکنی که انتخابت درست بوده باید تا انتهاش بری و حتی اگه به هر دلیلی در این مسیر دچار تزلزل شدی و دلت لرزید و حتی درد وجودت رو گرفت باز هم ادامه میدی و پیش میری همچنان به پیش.
فقط همه چیز در حد یک خاطره باقی مونده. یک سری خاطرات خوب و بد که حجمی از ذهنت رو اشغال کردند. یک مشت خاطره ...همین. یه وقتی هست که دیگه آداپته میشی و دیگه نه اعصابت تحریک میشه و نه افسرده و مغموم میشی. فقط شاید گاهی یاداوری اون خاطره ها شما رو کمی تحت تاثیر قرار بده و اونوقته که باید بغض احتمالیت رو فرو بخوری و گلویی تازه کنی و یه فکر شادی آفرین رو در جا جایگزین کنی و باز پرونده تمام ناخوشی ها رو ببندی و بسپاری به بایگانی ذهنت. اینطوری راحت تری.