بالا... و پایین...

هفته گذشته یک روز مصمم شدم که برم یه سر به خواهر بزرگه بزنم و برنامه هام رو هماهنگ کردم و رفتم پیششون.

توی راه رفتن فقط یک مسئله تو ذهنم بود و اون تفاوت طبقاتی بین مردم این شهره که به واقع خیلی پررنگه. البته چیزی که خیلی بارزه و باعث تفاوتها میشه فقط سطح درامدی مردم نیست که تفاوتهای فرهنگی بین اونهاست. اصلا نمیخوام بحث کنم که این چرا اینجا رسیده و اون یکی چرا اونجا مونده نه اون یه مجال دیگری رو میطلبه فقط جالبه که همه چی به اصطلاح بالا و پایین با هم متفاوته. خودم گاهی گمان میبردم که مردمی طبقه پایین جامعه رو راحت تر میشه خوشحال کرد چون دغدغه های بالا نشین ها رو شاید ندارند اما وقتی بیشتر باهاشون برخورد میکنم میبینم که خیلیهاشون به فکر شادی و اینکه لایف استایلشون رو بهتر کنند نیستند و این جماعت (البته نه همه اونها)‌ گاهی زندگیهای عادیشون رو خراب میکنند و هول میشن و ناراحت که مبادا کسی بخواد خوشی شون رو بگیره. یه جورایی احساس ناامنی میکنند چون حس میکنند پشتوانه ای ندارند.

همینطور که داشتم فکر میکردم انگار کسی قلبم رو بین دو تا دستاش گرفته باشه و فشارهای نامنظمی رو بهش وارد کنه دلم به درد اومد. وقتی خیلی از کسانی رو که باهاشون برخورد کرده بودم رو با هم مقایسه کردم فکر کردم فقط با تقویت فرهنگ کل جامعه مونه که میشه همه جامعه علیرقم تفاوت سطح درامدی یکدست شه و همه یکسان از زندگی هاشون لذت ببرند و همه تو همچین جامعه ای امنیت داشته باشند. کسی هم نگران ناداشته هاش نیست. میدونم این یک بحث وسیعه اما چون دلم از این مسئله همیشه میگیره که چرا باید جامعه ما همچین مشکلاتی رو در خودش داشته باشه و حتی خیلی ها متوجه نیستند  و جزئی از زندگیشون شده باشه انگار.

نظرات 8 + ارسال نظر
دختری از یک شهر دور جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:02 ب.ظ http://denizlove.blogsky.com/

سلام...
شرمنده اما تهران مزخرفترین شهرهاییه که دیدم!! اصلا جای زندگی نیست!! مقایسه ادمها با هم اصلا قابل بحث نیست...

به روی ماهت خانومی
شرمنده چرا دخترکم؟ هر کس یک دیدگاهی نسبت به تهران داره اما من مثل تو فکر نمیکنم ولی این تفاوت طبقاتی بیداد میکنه و شاید خیلی چیزها سر جای خودش نباشه اما شهرهای دیگه هم مجال پیدا کنند نمیدونم...
سخته مقایسه آدمها با هم دنیز جان اما ارتباط با ادمها خیلی چیزها به آدم یاد میده خیلی چیزها با خوندن چندین کتاب هم نمیتونی بهش دست پیدا کنی

مامان سارا شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:43 ق.ظ http://saraniroomand.persianblog.ir/

رها جون همه شهرها بالا و پایین داره و شاید در تهران بیشتر نمود داره
اما ماها عادت داریم قدر داشته ها رو ندونیم و همه اش به دنبال نداشته ها باشیم و وقتی هم به اونها رسیدیم یادمون میره همون چیزیه که میخواستیمش و ازش لذت نمیبریم

آره سارای عزیز به خاطر بزرگ بودن و پایتخت بودنشه و بی پایان بودن جمعیتش
بله این ناداشته ها میتونند مادی یا موقعیتی یا هر چیز یا هر کسی باشند
...
ممنون سارا جان که با تمام مشغله هات هنوز میای پیشم و به سایه سار خودت سر میزنی عزیزم

پونه شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ

سلام خوبی خانومی
اینا برمیگرده به دولت عدالت محور

فدای تو پونه جانم
نه پونه همه اش به دولت عدالت محور برنمیگرده دولت و حکومت از این نقطه ضعف ها و هزاران نقطه ضعف دیگه خوب بهره جستند البته منظورم دقیقا «ابیوز» بود

افروز شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:55 ب.ظ

ما عادت کردیم رها به دیدن بچه هایی که التماس می کنن شیشه ماشینتو پاک کنن و ما شیشه را میدیم بالا تا یه صد تومنی تو دستشون نذاریم

آره افروز عزیزم اینها همیشه بودند اما من اینجا منظورم دقیقا تفکر نکردن مردم و خیلی چیزهای دیگه بود که تو یه پست گرد نمیومد اما سعی میکنم موردی در قالب پستهای مختلف بیارمشون

مژگان امینی یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

یعنی آدمها از تغییر می ترسند ؟
یا من درست متوجه نشدم ؟

نه عزیزم خیلی هم خوب گفتید
اتفاقا اینم یه بعد قضیه است
برخی حاضرند همون یه لقمه نون رو به هر قیمتی حفظ کنند اما ریسک نکنند برای بیشتر شدنش
اما من بیشتر نظرم رو تفکر آدمها بود اینجا خانم امینی جان
اینکه بیخودی فقط رضایت دارند و حتی مفهوم توکل رو هم نمیدونند و به خیال خودشون توکل میکنند

وانیا یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:58 ب.ظ

نمیدونم چرا هیچ وقت از تهرون خوشم نیومده؟
این بحث مختص تهرون نیس همه جا همین جوره همیشه بین آدما فرق هست هرجایی که باشن

ﺑﯽ ﻧﺎﻡ دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:42 ق.ظ

ﺳﻼﻡ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺛﺒﺎﺕ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺑﺎ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻭ ﺍﺣﺘﻤﻼﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﻪ ﺑﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺮ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺗﻼﺷﯽ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺷﻪ ! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﺪﻓﮕﺬﺍﺭﯼ ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﯽ ﻣﻌﻨﯿﻪ ... ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﺒﯿﻪ ﻣﺼﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺳﯿﻨﻮﻫﻪ ﺱ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﯽ‌ﺗﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﺩﻭﺭ ﺷﯽ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺧﻮﺏ ﺑﺸﻪ .... ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺘﺮﺳﯿﻢ

مژگان امینی جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

این توکل نیست ، تنبلیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد