جزیره پنگوئن ها


  در حدود 8 سال پیش از کتابخونه مرکزی دانشگاهمون کتابی رو امانت گرفتم که به نظر خودم یکی از بهترین کتابهایی بود که خونده ام. کتاب پر مغزی که باید سطر به سطرش با دقت خونده بشه و هر شخصیتی استعاره از چیز یا شخصی در دنیای واقعی است. خیلی خوب ساخته و پرداخته شده  و توسط محمد قاضی فقید خیلی هم خوب ترجمه گردیده. ابتدای کتاب حدود 20 صفحه رو مترجم برای کتاب مقدمه نوشته و چه مقدمه جامعی که با خوندنش یک افق وسیع از محتوای کتاب پیش روی شما گذاشته میشه که به درک بهتر  از کتاب منجر میشه. یادمه که حدود یک سال بعد که کتاب رو مجدد گرفتیم که دوستم مطالعه کنه متاسفانه مقدمه کتاب سر جاش نبود و رفته بود تو ممیزی. پس نتیجه میگیریم که اکنون هم اگه بتونیم این کتاب رو پیدا هم بکنیم خیلی از مطالب دیگه وجود ندارند. به هر حال من از چند قسمت این مقدمه، به صورت پراکنده یادداشت برداشته ام و یک قسمتیش رو هم مینویسم اینجا تا کسانی که نخوندند بخونند و شاید که مشتاق شوند برای خوندن اصل کتاب و کسانی هم که خوندند که خوب یک یاداوری خوب براشون باشه.

 

   تاریخ همانند موجود زنده ایست که حوادث تلخ و شیرین گیتی کالبد آن را تشکیل میدهند. اما روح آن مجموعه علتهای حقیقی و پیوندهای ناآشکاری است که اساس پیشامدهای روزگار را بوجود می آورد.

تاریخی که آناتول فرانتس نوشته تاریخ هر قومی است و در واقع تاریخ هیچ قومی نیست. وی با کمک طنز انسان را شکل مسخ شده پنگوئن های قطبی میداند. طرز راه رفتن متکبرانه، سینه های ستبر و شکم برامده و کله پوکشان چقدر به آدم های مغرور شبیه است. مولانا میگوید:مردم از حیوانی و آدم شدم    پس چه ترسم کی ز مردن کم شوم

   اما عقیده فرانس کاملا برعکس است و پنگوئن ها را که نمونه ای از بهترین مرغان آزاده و بی آزارند انتخاب کرده و نشان داده که پس از تعمید به جای آدم شدن، پست تر و حیوان تر از پیش شده اند. به عقیده او:حیوانیت+درندگی و حیوانیت بیشتر=بشر

 

    در این کتاب از زبان سن مائل کشیش نقل است: از روزی که تبدیل به انسان شده اند کمتر به راه عقل و خرد میروند. اینان وقتی مرغ بودند جز در فصل عشق  و زناشویی با هم نزاع نمیکردند ولی حالا هرروز و هرساعت با هم در جنگند... و حال ببین چقدر از آن عظمت روحی و صفای اخلاقی سقوط کرده اند.

  شیطان سکان زندگی آدم را در دست میگیرد و دست بر نقطه حساس روحشان مینهد. آنچه در ذهن بشر شیطان نامیده میشود نیروی درونی اوست که هر چه بیشتر از طبیعت خود دور شود بیشتر خود را در جذبه ها و هوس ها گرفتار میسازد و ترس از عذاب و موانع مذهبی نمیتواند آنچه را گناه مینامند از میان بردارد. دین و قوانین اخلاقی هر چه بیشتر بشر را از حقیقت خود دور کنند  نتیجه عکس خواهد داد.

... اگر قرار بود که در اعمال مذهبی اساس و اصل بر تشریفات مذهبی رجحان داشته باشد، بازار روحانیون به ورشکستگی دچار میشد."باریتعالی! تجربه تلخ این بنده شرمسار را باور کن هر اندازه که اعمال مذهبی تو مقید به تشریفات و رسوم ظاهر باشد مشکلات بیشتری در راه اجرای عدالت آسمانی تو ایجاد خواهد شد. به این ترتیب فرانس مخالفت خود را با تشریفات بیهوده مذهبی به عمل می آورد. جستن را رستگاری در کنج عبادتگاه ها نهایت بی دینی است.

 

   پنگوئن ها هنگامی که به دست سن مائل تعمید یافتند و دارای روح انسانی شدند ابتدا روش پیشین خود را در زندگی دسته جمعی و سادگی و صفا و یکرنگی را نسبت به یکدیگر کاملا رعایت میکردند و عادات و رسوم ایشان ساده و معصومانه بود. اما روح مضطربی که پس از مسخ در جسم آنان به ودیعه گذاشته شده بود با خواهشهای درونی آنها درآمیخت و احتیاجات روزمره آنها را به تلاش معاش واداشت. ابتدا اختلافات طبقاتی بروز کرد و سپس نخستین جنگ بر  سر مالکیت زمینها اتفاق افتاد و شعله های خشم زبانه کشید.

 

   اکنون که ثروت و تمدن نیز به اندازه فقر و بربریت متضمن علل جنگ است، اکنون که جنگ و شرارت بشر علاج پذیر نیست تنها یک چاره در پیش است و بس. عاقلی باید تا خروارها بمب و خمپاره در زیر زمین تعبیه کند و این کره کثیف را به یکباره منفجر کند؛ آنگاه وقتیکه قطعات آن در فضای لایتناهی در می غلتند بهبود غیر محسوسی در عالم پیدا خواهد شد و وجدان عمومی که اصلا وجود ندارد خرسند خواهد گردید.

 

 

   چه خوش بود روزگار توحش و بربریت ها که دشمنی ها و دوستیها آشکار بود و تکلیف همه در این خصوص روشن. بدبختانه هر چه عقربه زمان به دوران ما نزدیک تر میشود انتقام ها رنگ دیگری به خود میگیرندو دشمنیها با چهره ای تازه آغاز و انجام می یابند. کینه ها در پرده ای از فریب پنهان میشود لباس دوستی به خود میپوشد. لشکر کشیهای آن روزگار به دسته بندی های سیاسی امروز تبدیل میگردد و برای کوبیدن مخالفان راهی بهتر از پرونده سازی به نظر نمیرسد.

 

   ماژیس(کشیش جوان) خطاب به سن مائل که اصرار در جامه پوشاندن به پنگوئن ها داشت گفت:" لباس پوشاندن به پنگ.ئن ها متضمن نتیجه ای بزرگ است؛ اکنون که یک مرد پنگوئن خواهان زنی میشود خوب میداند چه میخواهد و تمایلاتش محدود به آشنایی و شناسایی کامل و صحیحی نسبت به شیء مطلوب استحال اگر زنان ستر عورت کنند مرد پنگوئن اطلاع کافی از آنچه او را به سوی زنان جذب میکند نخواهد داشت تمایلات مبهم و غیر مشخصی به صورت هزار گونه خواب و خیال درخواهد آمد. آن وقت است که پی به عشق و دردهای جانگداز خواهد برد! در این ضمن زنان پنگوئن نیز چشمان خود را به زیر خواهند انداخت و لب خواهند گزید و عشوه ها خواهند فروخت و چنان حالات مرموزی خواهند گرفت که گویی در زیر جامه یا حجاب خود چه گنجی نهفته دارند. وه که چه رقت انگیز خواهد بود!" البته اینجا شیطان در قالب ماژیس سخن میگوید اما به نظرم پر بیراه هم نیست. کمااینکه ما در جامعه خودمون خیلی از این مسائل رو به چشم میبینیم و چه بسا باکرگانی که قدیس گونه میتوانند مالک خیلی چیزهایی باشند که در غیر این صورت شاید دستیابی به آن ممکن نبود. البته خوب این مسئله خیلی جای بحث داره و چالش خیلی گسترده ای رو میطلبه که بهتر است در فرصت بهتری و جداگانه به آن بپردازیم. و به همین چند جمله بسنده میکنم.





فرانس، آناتول FranS, Anatole نام مستعار (نام واقعی فرانسوا آناتول تیبو Francois-Anatole Thibault) نویسنده، شاعر و منتقد فرانسوی (1844-1924) آناتول فرانس در پاریس و در خانه‌ای در کنار رودخانه سن، جایی که پدرش کتابفروشی داشت، زاده شد. تحصیلات خود را در کالج استانسیلاس Stanislas انجام داد، چندی با ناشران، در معرفی کتاب همکاری کرد و کم‌کم به تحقیق و تبحر در تاریخ روی آورد. در 1868 اولین اثر تحقیقی خود را درباره "آلفرد دو وینیی" Alfred de Vigny انتشار داد و سال بعد به عنوان ممیز در مجموعه‌های شعر جدید که به نام "پارناس معاصر" Parnasse Contemporain منتشر می‌شد، بکار پرداخت. در 1871 در دومین جلد مجموعه، دو شعر انتشار داد و در 1873 "اشعار طلایی" Poemes dores را منتشر کرد که به لوکنت دولیل تقدیم شده بود. این اشعار توصیفی و موزون در سبک اشعار پارناسی بود که توجه شاعر را به فنون و صناعت شعر نشان می‌داد، چنانکه گاه لحن توصیفی در آن تاحد پرده نقاشی اساطیری پیش می‌رفت و شوق آناتول فرانس را به افسانه‌های کهن آشکار می‌ساخت. آناتول فرانس در 1876 نمایشنامه منظوم "عروسیهای مردم کورنت" Les Noces corinthiennes را انتشار داد که نمایشنامه‌ای مربوط به عده کهن بود و در 1902 در پاریس برصحنه آمد. موضوع نمایشنامه داستان ساده‌ای است که در شهر کورنت از شهرهای یونان باستان در نخستین قرنهای مسیحیت جریان یافته و بر مبنای جدال میان طرفداران دین پیروز مسیح و مشرکان واقع شده است. عشق جوانی مسیحی را به دختری از خانواده کافران نشان می‌دهد که به ناکامی و مرگ دختر می‌انجامد. این نمایشنامه اگرچه فاقد تحرک نمایشی بود، به سبب شیوه نگارش زیبا و شاعرانه، اثری ممتاز به شمار آمد. در 1876 آناتول فرانس در کتابخانه مجلس سنا به کار اشتغال یافت، سال بعد ازدواج کرد و صاحب دختری شد، اما ازدواج او در 1893 به جدایی انجامید. در این دوره آناتول فرانس پیاپی آثاری منتشر می‌کرد که بیشتر آنها با اقبال عمومی همراه بود. از آن جمله است: داستان کوتاه "ژوکاست و گربه لاغر" Jocaste et le chat maigre (1879)، رمان "جنایت سیلوستر بونار" Crime de Sylvestre Bomnard (1881) که او را به شهرت رساند. قهرمان این اثر که سبک خاص آناتول فرانس را در بردارد، مردی با فرهنگ و عاشق کتاب است که میان کتاب به سر می‌برد و زندگی را از خلال کتاب می‌بیند. نویسنده با هنرمندی بسیار اندیشه‌ها، شورشها، قضاوتها و طرز تفکر دانشمندانه او را درباره زندگی به شیوه‌ای دلپذیر بیان می‌کند و نگارش رنگین سبک پارناسی را با صراحت رئالیسم استادش فلوبر می‌آمیزد. داستان جنایت سیلوستر بونار موفقیت بسیار به دست آورد، "امیال ژان سروین" Les Desirs de Jean Servien (1882) که از عشق آناتول فرانس به هنرپیشه‌ای الهام گرفته بود، دارای قسمتهای بسیار زیبایی است برمبنای تحلیل دقیق روانی و اخلاقی. از جمله آثار آناتول فرانس که خاطرات زندگی او را در بردارد، کتاب "دوست من" Le Livre de mon ami (1885) است. نویسنده در ورای چهره قهرمان کتاب، "پیرنوزی‌یر" Pierre Nozieres، چهره خود را نهان کرده و بدین طریق توانسته است در نقل خاطرات شخصی، تغییرات لطیف و دلپذیری بدهد و در میان تصویرهای دوران کودکی، نکته‌های خاصی نیز از دوره بلوغ و پختگی خود بگنجاند و با شیوه‌ای دقیق و نکته‌سنجی فراوان چهره بعضی از دوستان و خویشاوندان را از چشم کودکی پنج تا هفت ساله ترسیم و از نظر پیر کوچک درباره مشاهدات خود قضاوت کند. از آثار دیگری که برمبنای خاطرات شخصی آناتول فرانس قرار گرفته است، می‌توان از این آثار نام برد: "پیرنوزی‌یر" Pierre Noziere (1899)، "پیر کوچک" Le Petit Pierre (1918)، "زندگی نوشکفته" La Vie en fleur (1922)، که در همه آنها تخیلی دلنشین، مقامی بیش از واقعیت دارد. موضوع اصلی که در همه آثار آناتول فرانس مورد هجو و انتقاد قرارگرفته، عالم مسیحیت و جامعه نوین آن است. از جمله رمانهای معروف او درانتقاد مذهبی رمان "تائیس" That’s (1890) است که «تورات بی‌ایمانان» خوانده شده. آناتول فرانس در این اثر با ناباوری به بحثهایی طنزآمیز درباره مذهب و زندگی روحی و اخلاقی قدیسان و شهیدان قرون اول مسیحیت می‌پردازد و از تمدن یونان باستان وصف استادانه‌ای به عمل می‌آورد. داستان از نظر قالب و شیوه نثرنویسی از شکوه و جلال بسیار برخوردار است و توجه تازه آناتول فرانس را به نوشتن رمانهای بزرگ نشان می‌دهد. تائیس موفقیتی خارق‌العاده به دست آورد و در 1894 از آن اپرایی ساخته شد با آهنگ "ماسنه" Masenet آهنگساز معروف فرانسوی. از آن پس آناتول فرانس راه تازه‌ای پیش گرفت به سبک "ولتر" حاکی از بی‌ایمانی و شکاکی مذهبی و انتقاد آمیخته به طنز و نیشخند. نمونه این شیوه را در "بریان پزی ملکه پدوک" (ملکه سبا) La Rotisserie de la Reine Pedauque (1893) و "عقاید آقای ژروم کوانیار" Les Opinions de M.Jerome Coignard می‌توان دید. آناتول فرانس در کتاب اخیر عقاید ژروم کوانیار، روحانی لطیف طبع و دانشمند و عالم علوم الهی و استاد هنر را از زبان شاگردش که در عین حال شاگرد دکان بریان‌پزی پدر خویش است، بیان می‌کند. پسر که راوی داستان است بحثها و جدلهایی را که استادش به مناسبتهای گوناگون پیش می‌کشد، احساسها و قضاوتها و بی‌ایمانیهای تلخ وعقاید انقلابی او را به طور مشروح بیان می‌کند و خواننده را با اشخاص مختلف و جاهای مختلف روبرو می‌کند و همین برخوردها به آناتول فرانس امکان می‌دهد که زمینه بحثهایی را درباره سیاست و نکته‌های روحی و اخلاقی وتحلیل جامعه فراهم آورد. چیزی که اثر را دلپذیر می‌سازد، لحن مطایبه‌آمیز نویسنده است در بیان اندیشه‌های جاری قرن هیجدهم. در واقع آبه ژروم کوانیار سخنگوی آناتول فرانس است که خواننده را در خلال شیوه فصیح انشا و در پیچ و خم بحثها با موضوعهای اصلی آثار او آشنا می‌کند. آناتول فرانس از 1885 منتقد ادبی روزنامه تان Temps گشت و مقاله‌های انتقادی خود را که در این روزنامه انتشار می‌داد که در پنج جلد به نام "زندگی ادبی" La literaire فراهم آورد و اولین جلد آن در 1888 منتشر گشت. رمان "زنبق سرخ" Le Lys rouge (1894) از زندگی مادام "آرمان دوکایاوه" Mme Arman deCaillavet که دوستیش با آناتول فرانس از 1888 آغاز شد، الهام گرفته است و وقایع یکی از محافل ادبی پاریس را در اواخر قرن نوزدهم وصف می‌کند. آناتول فرانس اگرچه با شیوه نگارش رمان احساسی و تحلیلی مأنوس نبود، با انتشار زنبق سرخ در ردیف "آلفونس دوده" و "گی دی موپاسان" قرار گرفت، اما دنباله این نوع رمان‌نویسی را به زودی رها کرد. زنبق سرخ در 1899 برصحنه تئاتر برده شد. "باغ اپیکور" Le Jardin d’Epicure (1894) شامل مقاله‌های کوتاهی است در موضوعهای گوناگون و زندگی و مرگ و شیوه دست یافتن به خوشبختی و حفظ آن، یا درباره تفسیرهای مختلف از وقایع جاری که غالب آن از بهترین مقاله‌های آناتول فرانس به شمار می‌آید و معرف کامل فلسفه و طرزتفکر او است. در نظر آناتول فرانس وجود هیچ چیز به خودش بسته نیست مثلاً نادانی از شرایط لازم عالم هستی است، اگر همه چیز را می‌دانستیم، نمی‌توانستیم زندگی را حتی یک ساعت تحمل کنیم. احساسهایی که زندگی را برای ما شیرین یا لااقل قابل تحمل می‌کند، تنها زائیده دروغ و خیالات واهی است. این موضوع که زندگی خوب یا بد است، حرفی بی‌معنی است. باید گفت که زندگی خوب و بد، گوارا و ناگوار، پرجاذبه و نفرت‌انگیز، شیرین و تلخ و خلاصه همه چیز است و حال که آداب و رسوم وعادتهای زندگی قرن به قرن تغییر می‌یابد، پس عقل ایجاب می‌کند که زندگی را آنچنانکه هست، بپذیریم. آناتول فرانس در 1896 به عضویت آکادمی فرانسه درآمد. پس از آن "تاریخ معاصر" L’Histoire contemporaine را میان سالهای 1897 و 1901 در چهار جلد انتشار داد و در آن از جامعه عصر خود با لحنی تلخ انتقاد کرد. قهرمان کتاب شخصیتی است که در جامعه قرن نوزدهم همان وضع را دارد که آبه کوانیار در آغاز قرن هیجدهم داشته است. این کتاب از نظر عامه مردم شاهکار آناتول فرانس به شمار آمد. مجموعه داستان "کرنکبیل" Crainquebille (1903) متعلق به دوره‌ای است که در هنر نویسندگی آناتول فرانس تحولی آشکار پدید آمده است. دنباله بی‌ایمانی و شکاکیت رها شده و به راهنمایی در نظام اجتماعی و عدالت و قوانین انسانی روی آورده شده است. کرنکبیل قهرمان داستان، فروشنده دوره‌گردی است که به اتهام دشنام دادن به مأمور انتظامی به زندان می‌افتد و پس از رهایی از زندان مورد تحقیر مشتریان قرار می‌گیرد وهمه آنان را از دست می‌دهد و به فقر و گرسنگی دچار می‌شود و این‌بار که از روی عمد به مأمور دیگری دشنام می‌دهد تا به زندان بیفتد و از مسکن و غذای رایگان برخوردار گردد، مقامات انتظامی او را احمق بینوا می‌خوانند و پدرانه به ملامتش می‌پردازند. این داستان به سبب هجو نیشدار و مستقیم دستگاه عدالت، موفقیت بسیار یافت و از آن نمایشنامه‌ای اقتباس شد که اولین بار در 1903 برصحنه آمد. "جزیره پنگوئن‌ها" L’lle des Pingouins (1908) چشم‌انداز استعاری و زننده‌ای است از تاریخ فرانسه. آناتول فرانس به تقلید افسانه‌های قدیم بروتانی، داستان عجیب "کشیش سن مائل" Saint Mael را نقل می‌کند که برای ارشاد اقوام کافر با وسیله‌ای ابتدایی ازآبهای اقیانوس می‌گذرد و هرچند یک‌بار به جزیره‌ای پا می‌نهد و پس از هدایت ساکنان آن به جزیره دیگر قدم می‌گذارد تا گذارش به جزیره پنگوئن‌ها می‌افتد و مرغان زیبای جزیره را که دسته دسته گرد هم آمده بودند، به جای مردمی موقر و کوتاه قد و ساده می‌گیرد و به ارشادشان می‌پردازد و تعلیم انجیل را به آنان آغاز می‌کند. بدین ترتیب «قوم پنگوئن» به وجود می‌آید که استعاره‌ای از مبدأ تاریخ فرانسه است. آناتول فرانس تاریخ این قوم را به تدریج پیش می‌برد تا آن را به جامعه سرمایه‌داری و انقلاب اشتراکی و جدال مسلح و تمدنهای جدید و خطاهایی که عالم بشریت تا ابد به ارتکاب آن محکوم است، می‌کشاند. تحقیق وتبحر شیطنت‌آمیز تاریخی، سبک پرشور و طبع بذله‌گوی نویسنده از این اثر پرده نقاشی دلپذیری ساخته است که در ضمن اندیشه‌های تازه انقلابی آناتول فرانس و آمادگیش را برای پذیرفتن انقلاب کمونیستی در 1917 نمودار می‌سازد. "خدایان تشنه‌اند" Les Dieux ont soif (1912) از معروفترین آثار آناتول فرانس به شمار می‌آید. تار و پود این اثر از انقلاب فرانسه ساخته شده است که آناتول فرانس به خوبی آن را شناخته، از دید خاص خود به آن نگریسته و بعضی از نظریه‌های خود را درباره تاریخ و وضع بشر در آن گنجانده است. خدایان تشنه‌اند به سبب استادی آناتول فرانس در ساختن صحنه‌ها و تیزبینی در نگریستن به عمق وقایع و نفوذ به طرز تفکر عصر و توجه به انعکاس اندیشه‌ها و حوادث و آداب و رسوم و محیط اجتماعی و به سبب اسلوب فصیح و انشای شیوای کتاب، پیروزی‌ای شگفت‌انگیز به دست آورد. از آثار مهم دیگر این دوره "عصیان فرشتگان" La Revolte des Anges (1914) است، کتابی اساطیری، که آناتول فرانس در آن بار دیگر به طور عمیقی نظر خویش را درباره مذهب و زندگی و عقل و هوش ارائه داده است. نظر ضدکاتولیک آناتول فرانس در این اثر به حد اعلای گستاخی رسیده است. او هرگز تا این حد در حمله به مذهب کاتولیک شدت وخشونت نشان نداده و لحن مسخره‌آمیز به کار نبرده است. از آثار سیاسی و اجتماعی آناتول فرانس این آثار است: "بر سنگ سفید" Sur la Pierre blanche (1905)، "نظریه‌های اجتماعی" Opinions socials (1902)،"به سوی زمانهای بهتر" Vers les temps meilleurs (1909).

آناتول فرانس نویسنده‌ای است با هوشی تیز و ذهنی قاطع و ادراکی قوی و استعدادی عمیق در طنزگویی، با فرهنگی شگفت‌انگیز و قلبی حساس در برابر بی‌عدالتی‌ها. وی فارغ از هرگونه جریان زیبائی‌شناسی عصر خود، از نثر و نظم زبان فرانسه قالبی خاص ساخت و کوشید که نگاهبان قواعد انشا و دستور زبان و شیوه نگارش قرن هیجدهم باشد و به باقی‌مانده این شیوه، شکل هنری کمال یافته‌ای آمیخته با طنز و لطف کلام ببخشد. آناتول فرانس در زبان فرانسوی بصیرت کامل داشت و چون سدی استوار در برابر فساد و بوالهوسی افراد درباره زبان ایستاد، اما افق انتقاد بر او تنگ شد و نقدهای او در انواع نهضتهای ادبی که قدرت ادبی آینده را در دست داشتند، نفوذناپذیر آمد. با وجود این پیشرفت و نفوذ تدریجی او در مردم به خوبی درک می‌شد. آناتول فرانس «سلطان نثر» خوانده شده است. درنثر او هرکلمه چون نگینی بر جای خود نشسته است. سخره و هجوپردازی او در میان گرمی شاعرانه و عشق به زیبایی کلام لطف خاص می‌یابد و طنزها و مخالف‌گویی‌ها به وسیله عطوفت و دلسوزی برای عالم بشریت دلپذیر می‌گردد. آناتول فرانس در 1921 به دریافت جایزه ادبی نوبل نایل آمد.

http://www.ketabnews.com/detail-57-fa-59.html
نظرات 17 + ارسال نظر
هاله بانو سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ق.ظ

من اومدم بگم اول
بعد برم بخونم

جر زن باشه عزیزم هر وقت اومدی خوش اومدی

افروز سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:58 ب.ظ http://apoji.persianblog.ir

دستت درد نکنه رها جون به خاطر نوشتن گوشه ای از این مطالب زیبا

ممنون افروز عزیز

فرهاد سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ب.ظ http://sayehayesepid.blogfa.com/

"چه خوش بود روزگار توحش و بربریت ها که دشمنی ها و دوستیها آشکار بود و تکلیف همه در این خصوص روشن"
هنوز هم باید بیام و بخونمش

بله که تکلیف همه معلوم بود
خوش اومدی

هاله بانو سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:50 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir

این حرفها چیه
نه بابا فقط گفتم گفتنش بیشتر حال می ده تا نوشتنش
منم امیدوارم جور بشه یعنی شانس بیارم کاری برام پیش نیاد

بله هاله خانوم گفتنش بیشتر میچسبد
من هم همینطور عزیزم
بغل و بوس

میثمک سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:13 ب.ظ http://meesmak.blogfa.com

همه اینارو خودتون نوشتین ؟!!! دستتون درد نگرفت؟!

همه رو نه میثم
قسمتی رو که در مورد آناتول فرانس نوشته شده رو از یه سایت نوشتم که منبعش رو هم انتهای مطلبم نوشتم

حبیب سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:14 ب.ظ http://nogall.persianblog.ir/

سلام
مرسی اومدی و تو جشنمون شرکت کردی

خواهش میکنم باید میومدم داداشی

هاله بانو چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:10 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir

صبح عالی متعالی
این بلاگ اسکای تنها مشکلش کم بودن این آیکوناشه

به به هاله عزیزم صبح شما هم بخیر
آره راست میگی اما در عوض یه ایکونای بامزه ای داره

paizeeboland چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:56 ق.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

Doroooooooooooooooooooooooooooooooooood

bi eghragh migam ke ham salighato dos darm ham weblogeto, chert ke neminevisi taze ye chiziam az harfato postato neveshtehat yad migiram... vaghean azat mamnoonam, Midoni webloget ye jaye sabet baraye be vajd Omadane mane???? vaghean merciiiiiiiiiiiiiii Rahaaaaaaa

دروووووود به تو !
ممنون محسن . تو خیلی زیاد هم به من لطف داری هم به وبلاگم
دوست دارم دوستانم لذت ببرند و مفید باشه
خواهش میکنم و ممنون از توجهت

هاله بانو چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir

الانه می رم آمارش رو می گیرم ببینم کجا مونده

برو ببینم چه میکنی خانومی

ترنج چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:16 ق.ظ

رها جونم خسته نباشی این همه با دقت یک کتاب یا فیلمو توضیح میدی و مینویسی تا ماها که شاید هیچ اطلاعی نداریم واسه خوندنش راغب بشیم
در مورد شور هم ممنون اگه پیشم بودی برات میفرستادم عزیز دلم

قربونت برم ممنونم شما که میاید میخونید و این همه بهم محبت دارید کلی بهم انرژی میدید و همین که میبینم فیدبک مثبت داره خیلی خوشحالم میکنه
ممنونم شما بخورید از ما هم یاد کنید شایدم یه روزی خودم اومدم پیشت کل شور ها را...

هاله بانو چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir

مامی بلاچه اومد

اومدم پیشش جواب سئوالاش رو هم دادم

رها چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ق.ظ http://www.niyazhayam.persianblog.ir

هوراااااااااااااااا

رها جونم بلاخره پیدات کردم خب اینجا هم بد نیست ولی یه جورایی احساس غریبی می کنم به نظرا پرشین بهتر نبود ؟؟؟

فدای تو

اره اولش اینه اما بعدش همه مون عادت میکنیم
پرشینم هم درست شد
دوست داشتی یه سر بهش بزن

رها چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ق.ظ http://www.niyazhayam.persianblog.ir

وای رها می بینم که شرمنده کردی مارو سفارشمون رو حواله نمودی منظورم پست بدنام می باشد

ولی فک نکن زدی و رفتی ها نخیر من سرم کلاه نخواهد رفت جنابعالی ماچ و بوس حاکم در فیلم را تفسیر و تشریح نفرمودید

اینگرید برگمن رو خیلی دوست دارم و این فیلمشو ندیدم
هیچی جون رو هم بسیار تحسین می کنیم و قبول داریم که یکی از نوابغ تکرار نشدنی سینما بودن ایشون

نوش جان خانوم رهایی
تفسیر نکردم؟ عجب بابا ... ننوشته بودم که طولانی ترین بوسه تاریخ سینماست؟عکساشو ندیدی؟ رها جونم دیگه چیکار باید کنم؟

هاله بانو چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir

اینو پایه ام مامی جان
تفسیر خوب نبود خصوصا اون قسمتش

ای هوار ای داد ای بیداد ! یکی به داد من برسه چی باید مینوشتم؟ رها جون شما بگو ما مینویسیم اصلا خوبه؟

رها چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 ب.ظ http://www.niyazhayam.persianblog.ir

رها جون عجله دارم می خوام برم بیرون فقط خواستم بگم یه سر برو خونه پری ادیسه
اگه تو هم بیایی خیلی ذوق می کنما
به من خبر بده خب ؟؟

به سلامت عزیز دلم
امیدوارم بتونم بیام گمون نکنم اما سعی میکنم
میام پیشت

هاله بانو چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir

رها جونم کجایی؟

همینجا

فلوت زن جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:26 ب.ظ http://flutezan.blogfa.com

سلااااااااااااااام رها جان.
مرسی از معرفی این کتاب خوب و نوشتن این مطالب پر بار !
برام جالب بود !
دستت درد نکنه خانومی.

خواهش میکنم عزیزم
خوشحالم که برات جالب بود
ممنون از شما که وقت میذاری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد