قورت دادن قورباغه سخت است هان...!!!


وقتی خبر فوت پدرش رو شنیدم تهران نبودیم و بهش تلفنی تسلیت گفتم. مدتی است که اتفاقات ناخوشایندی باعث شده که یکم روابطم با دیگران تغییر کنند. گاهی لازم میشه که کمی برای آرامش بیشتر زندگیت روابطت را محدود کنی و این البته فقط ظاهر قضیه است و در واقع اگر دلها همراه هم باشند هیچ آمد و شدی هم که مابین نباشد باز هم حس میکنی به او نزدیکی. اما امان از این آمد وشدهای مصلحتی...
وقتی برگشتیم موظف بودیم که با همسر جان یه روز حضوری بریم منزلشون. بالاخره رفتیم و این فورباغه را قورتش دادیم. قرار یک روز عصر رو گذاشتم و البته با این ترافیک و طولانی بودن مسیرها دیر به مقصد رسیدیم و چون قصد نداشتیم شام رو منزلشون بمونیم کمتر نشستیم و البته جو هم سنگین بود و فقط بازی بچه ها کمی یخ مجلس رو آب میکرد. از رفتن زودهنگاممون ناراحت شد و من هم فقط دلم میخواست اونجا نمونم و زودتر برگردم خونه.
یه وقتهایی تصمیم هایی در زندگیمان میگیریم که شاید با رفتارهای گذشته مون زیاد همخوانی نداشته باشه اما من معتقدم هر جا از زندگیمان به نتیجه برسیم که رویه مان را تغییر بدیم، باید این کار رو انجام بدهیم. نمیخواهم خیلی در این زمینه توضیح بیشتر بدهم. یکسری تغییرات به دلایلی ایجاد شده و نباید خیلی ذهن و وقتم رو بیش از این درگیرش کنم. روزهای خوبی از راه خواهند رسید.

نظرات 4 + ارسال نظر
مژگان امینی شنبه 28 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:21 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

هوم خب حتماً همین طوریه که می گی.

خانم امینی عزیز مثل گره زدنهای مکرر یک طناب پوسیده است

مژگان امینی چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

وای رها جان همسر من در مورد یکی از نزدیکان من به این نتیجه رسیده ومن جز همان مصلحتی ها چیز دیگری نمی خواهم ولی کچل شدم!

ما در چند مورد این نتیجه گیری رو کردیم
خوب وقتی فقط اعصاب خردی و... داشته باشه عزیزم چه کاریه مگه ما چند بار به دنیا میایم که بخواهیم مدام در تنش باشیم و ناراحتی ؟

مریم (مامان روشا) پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ق.ظ

منم از این قورباغه قورت دادن ها دارم رهاااااا! که قورت دادنش خیلی سخته

سخته ... به همین منظور بهتره به قول خواهرم زودتر قورتش بدیم تا راحت بشیم

افروز یکشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 10:26 ق.ظ

رها این پست دلیل اون فکرم بود که اونروز بهت گفتم

افروزم چطور به این پست رسیدی وروجک آخه تو! الهی فدات شم من... افروز میرسم به این مبحث هم تو حکایتهام... . ممنون از همراهیت ایشالا ببینمت نازنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد