از میان روزمرگی هایم

بارش بارون امروز چه حس رخوت خوبی بهم داده بود. با تاریکی و سرمای دلپذیری که به خونه حاکم شده بود فقط دلم میخواست بگیرم بخوابم و هیچ کاری انجام ندم. اما با وجود موجود کنجکاو کوچکی که مدام مامانش رو صدا میکنه و ازش هر دفعه چزی یا چیزهایی میخواد عملا امکان استراحت منتفی میشد. اما راستش کمی تنبل شده بودم. دختری هم که اتفاقا امروز از اون روزهای گیر بده اش بود. اما بالاخره بعد از خواب ظهرش و بیدار شدنش یک تعامل خوبی بینمون پدیدار شد که تا زمان خوابش به طول انجامید. امشب هم کمی زودتر خوابید تازه داره برنامه خوابش باز هم مرتب و منظم میشه ...



چقدر دلم میخواد یه کار تازه انجام بدم. هم برای دختری هم خودم و هم همسری. خیلی در جا مونده شدم انگار! بهتره غر زدن رو فراموش کنم و همینطور که کارهای روزمره ام داره روی روال پیش میره از فرصت استفاده کنم و یک حرکت مثبتی انجام بدم. شب زودتر خوابیدن دختری این مجال رو بهم میده که فکر کنم و کمی برنامه ریزی... فکر ... برنامه ریزی...



نظرات 8 + ارسال نظر
مامان علیرضا mahtab یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:10 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

رها جان منم اینروزها همش توفکرم
همسرم سرش شلوغه
احساس کمبود عشق میکنم
نمیدونمباید چه کار کنم؟ بیشتر از توانش ازش انرژی میخوام..
نیاز به تجدید روحیه دارم...
عذاب وجدان خستگی هاش رو هم دارم...
سنگ صبورم شدیا امشب....

مجال فکر کردن میده علیرضا بهت ؟!!!!!
همینه عزیزم
حالا که اینها رو گفتی و منم گفتم خودمم حس کردم کمی سبک شدم ...
وقتی یکبار با بغض به خواهرم از خودم شکایت بردم گفت نه عزیزم خوب مادر همیشه پیش میاد که بچه شو یه دادی بزنه یا دعوای کوچولویی کنه... با گریه کردن هیچ بلایی سر بچه نمیاد قدیمیا رو ولشون کن کدوم بچه با گریه چیزیش شده . من سعی میکنم زمانیکه همسر هست دیانا آروم تر باشه ت اهمسر هم بهم نریزه ...
اینها هم بزرگ میشن ...

مژگان امینی سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:05 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام رها جان
روز بارانی خیلی خوب بود امیدوارم خیلی تکرار شود .سه تا حس را در من ایجاد کرد
1 شستن بالکن
2 پختن آش رشته
3زنگ زدن به یک دوست
و کلی کار دیگر که در روزهای معمولی انجامش برایم سخت تر است.

به روی ماه شما
چه عالی چه عالی ...
نوش جان الهی که همیشه شادی و نشاط عزیزم

سارا سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:47 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

سلام رها جونم برنامه ریزی خیلی خوبه ولی من شخصا هیچ وقت اینکارو نمیکنم ینی اگرم برنامه بچینم واسه خودم بعد دو روز دیگه بهش عمل نمیکنم
راستی رها جونم مرسی بابت رمز بوس بوس

برنامه ریزی خوب...اما عمل صفر... خیلیامون همینطوریم
درست میشه سارا جون

تیراژه جمعه 10 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:17 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

جالب بود برام
من توی هوای بارونی بیشتر میروم در فاز نشستن و آهنگ گوش دادن و چای نوشیدن
حس هایم پر رنگ میشود..اما انرژی ام کم میشود

زندگی با یک بچه به قدر کافی تنوع دارد...مانده ام دیگر چه تنوعی میخواهید اضافه کنید..پا گرفتن روز به روز یک کودک..آواهایی که تلفظ میکند...همه و همه جالبند و خاص
اما خب..حق میدهم..مادرها هم باید شارژ شوند..باید حواسشان به خودشان وخلوتشان باشد..
مادر ها عزیز دلند..زندگی ات سرشار از شادی رهابانوی عزیزم

کلا تیراژه جونم این هوا حس ها رو دو چندان میکنه و انرژی رو کم ...
بله واقعا و گاهی دوست دارم بیست و چهار ساعت بیشتر کش بیاید و به من فرصت بیشتری داده شود.
بله عزیزم اما این مسئله همه مادرهاست و با همون دلبندانشون خودشون رو شارژ میکنند. اما خوب تا سنی که بچه بتونه به تنهایی بازی کنه کمی هم وقت برای ما باقی میمونه عزیزم.
و من فدادی شما دخترهای گل بشم که بدون شما زندگی هیچ مفهومی نداره. عزیزمی تیراژه مهربان

فرهاد فراهانی شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:34 ب.ظ

دخترت بزرسلامت باشید همیشه.گ شده رها. کی بدنیا آمد حتی. "لبخند"

فرهاد فراهانی شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:35 ب.ظ

دخترت بزرگ شده رها. کی بدنیا آمد حتی. "لبخند"
سلامت باشید.

به...آقا فرهاد
دختر ما چهارده ماهه است
ممنون از محبت شما

ترنجی یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:13 ق.ظ

سلامممممممم رها جونم
کلا من عاشق این حال و هوای بارونی ام
میدونی دلم میخواست اداره نمیرفتم دلم میخواست حتی بچه هم نداشتم کلا حتی شاید ازدواجم نمیکردم بعد خودم تنهای تنهای میرفتم زیر بارون و حسابی سرما میخوردم
من بیشتر از هر چیزی تنهایی خیلی اذیتم میکنه بچه داری و کار توی شهر غریب وقتی دوست داری برای خودت هم کاری بکنی خیلی سخته

به روی ماهت عزیزم
... و خودت تنهایی برای خودت سوپ درست میکردی و سر خودت غر میزدی و از این هوا تعریف میکردی. بله اون هم یه صفایی داره برای خودش ها...


زندگی برای هر کدوممون روی سختی ای رو داره عزیز دلم ... سلامت باشید و رادمهر عزیزمون هم...

nina سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:28 ب.ظ

مادر شدن چه سخته هاااااااااااا
حالا این برنامه ریزی انجام بشه خوبه ها
مثلا فرصت لالایی خوندن بیشتر.
بازی بیشتر.

سخته نینا جان بله
بله و شعرهای کودکانه حفظ کردن و خواندن و خواندن و خواندن و بازی کردن و به هیجان آوردن یک موجود کوچک و شیرین و عکس و فیلم گرفتن های مکرر و... و ... تجربه هایی که شایستی اصلا نداشتی نینا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد