کوک!

زمانی که ما مدرسه میرفتیم درسی داشتیم به نام "حرفه و فن" که نمیدونم در حال حاضر هم تدریس میشه یا که نه. اول راهنمایی که بودیم خیاطی رو آموزش میدادند و از کوک شروع میشد. یه دفتر بایستی درست میکردیم به نام دفتر کوک. توی اون انواع و اقسام کوک ها رو یاد میگرفتیم و میزدیم. دفتر من رو خواهرم برام درست کرده بود. از دفتر های معمولی کمی بزرگتر و برگه های اون از تترون آبی بود؛ آبی آسمانی. خیلی تمیز و با سلیقه درست شده بود. با یک کاغذ کادوی خوشگل برام جلدش کرده بودند. من عاشق ورق زدنش بودم. با نخ های رنگی توی اون کوک هایی رو که یاد میگرفتم میزدم. هر برگش یک مدل کوک. کوک ساده، بخیه، دندون موشی، زنجیره ... داخل هر صفحه هم چندین خط کشیده شده بود و روی اونها میدوختم. 

یادمه این کار رو با حوصله و دقت انجام میدادم و دفترم بسیار تمیز بود. 



راستش من دنبال خیاطی هیچوقت نرفتم  و اصلا با چرخ خیاطی هم بلد نیستم کار کنم . چرخ خیاطی خودم هم هروقت مامان یا خواهرم باشند و کار مختصری باشه از جاش درمیاد. برعکس خواهرم که هنرمندانه چه لباسهایی میدوزه. اما هنوزم که هنوزه با اون دوختهای کذایی کارهای مختصری که باشه راه میندازم. روبان محافظ تخت دختری که دراومده بود رو که دوختم اون دوختهای نوستالژیک نوجوونی ام یادم اومد. هنوز هم همونقدر با دقت و ظریف میدوزم ...

نظرات 8 + ارسال نظر
yasna چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ب.ظ http://delkok.blogfa.com

وای رها من این دفتر رو تا پارسال هم داشتم.. سفید وآبی بود... یادش بهیر اینقد دوستش داشتم... همه رنگ نخی هم توش بود... رنگ وارنگ.... جدی کدوم یکی از چیزایی که یادمون دادند به درذمون خورد...

یسنا جون همین دوخت ها بد نبود اما اون لباس بچه دوختن ها و بافتنی ها غیر از شال واقعا بدرد نخورد ...

مامان سارا پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:05 ق.ظ http://saraniroomand.persianblog.ir/

من عاشق زنگای حرفه و فن و بعدترها طرح کاد بودم...هنوزم گاهی یاد اون دوران دستی به سوزن و نخ و کاموا میبرم!

بله سارا جون ما کلی هنرمنده

سارا پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:10 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

واااااااااای رها جونم چه روزایی بود منم با خیاطی میانه ای ندارم حتی اون کوک ها هم دیگه یادم نیسچقده من خنگم

اهمیتی نداره بدون اون کوک ها هم همه چی خوب میگذره ...
نه عزیزم برات مهم نبوده

یک جرعه آرامش(بانوی بهار) پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:06 ب.ظ http://yekjoreearamesh.blogfa.com

سلام رها جان..
این مدت نبودم تا احوالی از شما بپرسم امیدوارم حال خودت و دختر نازت خوب باشه..
من هم این دفتر و داشتم بعد دادم به خواهرم دفتر جالبی شده بود 3 تا خواهر تو یک دفتر کوک زدن در اندازه و رنگ و سایزهای مختلف هنوز هم دارمش.. یادش بخیر...

بهار عزیزم خوبی؟ ما عالی...
من اما ندارمش ....
ممنون بهار عزیزم

mahtab جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:20 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

من هم معتثدم خانمها اگر خیاطی هم بلد نباشند وی ا علاقه یا نداشته باشند (مثل من) مقدمات آن بسیار به رددشان میخورد
موفق باشین

بله به درد میخوره شدید ...

افسانه شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:53 ق.ظ http://ninidari.bloghfa.com

یاد خاطرات دوره راهنمایی و دوختن پیش بند و بافتن جلقه کوچیک افتادم... یادش به خیر

بافتنی رو من بیشتر بلد بوده و البته هستم عزیزم

امینی شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:32 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام وما طرح کاد داشتیم که در این روزهای ترک عادت سرکشی به مامان برای مینا و خودم لباس دوختم.
کار با چرخ خیاطی آسان تر است حتماً امتحان کن.

الهی بگردم روحشون شاد و چقدر سرگرم میکنه و کمک کننده است
خانم معلم ها همه شون هنرمندند عزیزم خواهر من چه لباسهایی برای خودش و دختراش میدوزه
امتحان خواهم کرد اما نه حالا حالاها...

ترنج یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ب.ظ http://toranj90.blogsky.com/

وای رها
من کلا یادم رفته بود همچین دفتری هم داشتم
اخی چقدر خوشگل بودن یادته
من که اصلا خیاطی یاد نگرفتم اما عاشق خیاطی ام

آره خوشگل بودند عزیزم و بیاد ماندنی ظاهرا چون اینجا متوجه شدم فقط من نبودم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد