سنگ صبور

چطور به خودشون اجازه میدن اینقدر راحت این کار رو کنند؟ چطور میتونند اینطوری اونها رو بایکوت کنند؟  خوب اونها یه جور دیگه فکر میکنند لابد. هوم؟ اینطوری بگم شاید اینطوری بهتر بگذره و تاب بیارم. بذار به تو بگم که هیچ چیزی جایگزین اونی که باید، نمیشه و گاهی رد بعضی چیزها رو از ذهنت نمیتونی پاک کنی هیچ تلاشی هم فایده نداره. شاید یه جوری به زبون بیاری بهتر باشه. 


من وقتی میخوام اعتراف کنم یا درددل یا دعا نمیدونم چی بگم. مثل حالا که قراره با تو حرف بزنم ای سنگ صبور! از کجا و از چی بگم برای تو؟ از ریا و دغلبازی آدم ها، از دل سنگ شده شون، از اینکه مدام توی یه نقشی درمیان و خودشون نیستند و میخواهند تو هم اونی باشی که نیستی؛ متظاهر و دورو؟ بگم از پز دادن های تو خالی شون که حال آدم رو دگرگون میکنه؟ از اون چماقی که از به قول خودشون مذهب درست کردند و باهاش مدام تو کله دیگران میکوبند و خودشون رو برتر حس میکنند؟ برات از دل هایی که میشکنند بگم که دل سنگت بدرد میاد. دل عزیزانشون رو هم. گاهی حس میکنی تو سینه دل ندارند یه تیکه سنگ یا شیء سخت دیگری دارند. به جگرگوشه شون هم رحم نمیکنند این آدم ها تو این روزگار. خوبه که تو سنگی. اما نه یه سنگ معمولی نیستی که یه سنگ صبوری و هرازچندگاهی یکی مثل من میاد گوشه ای از درهاش رو باهات قسمت میکنه.  



یادش بخیر مامان بزرگم که هر وقت قصه سنگ صبور رو تعریف میکرد اون هم با چه آب و تابی، آخرش دخترک  میگفت سنگ صبور حالا تو صبور یا من صبور؟ سنگ صبور هم بایستی میکفت تو صبور وگرنه دختر از هم میپاشید و منفجر میشد. اینو که میگفت سنگ صبور میگفت تو صبور و میترکید و اوضاع بر وفق مراد پیش میرفت. 

حالا سنگ صبور تو صبور یا من صبور؟


نظرات 5 + ارسال نظر
ایرج پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:49 ب.ظ

http://yadamkoniraj.blogsky.com/1392/02/

مامان علیرضا جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:45 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سنگ صبور آدما گاهی مثل همین سنگ داستان، خودشون شکنندن
چه خوب که خودمون یه سنگ صبور فرضی داشته باشیم
دلم گرفت از حرفای این پستت
امیدوارم حالت بهتر از اونی باشه که نوشته ات میگه عزیزم

سنگ صبوری وجود نداره مهتاب عزیزم کی میتونه سنگ صبور باشه اصلا بتونه باشه مگه میشه گفت تو صبور؟!
نه عزیزم خوبم ...خوبم ممنونتم...

مامانگار یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:39 ق.ظ

..سلام نازنین رها...
بگذار اونها سنگ باشند..و ما صبور !!
نه صبوریی از جنس تحمل..بلکه از جنس لطیف آگاهی..

پس اونها سنگ..و ما صبور !!

ممنـــــــــــــــــــــــــونم از بابت کامنت عالی تون
باشه اونها سنگ ما صبور اون هم از جنس لطیف آگاهی به قول مریم عزیزم

مژگان امینی یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:16 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

رها صبور
فقط هم این چیزی که گفتی نیست خیلی چیزها سنگ صبور می خواهد.

فقط گوشه ایش رو گفتم خانم امینی...
دل پر رو که نمیشه یهو پیش سنگ صبور خالی کرد نگفته میترکه خوب...

برای تو یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.dearlover.blogfa.com

روزگار می گذره اما رد برخی اتفاقات همیشه توی ذهن ادم می مونه نمیدونم چرا تلاش نمی کنیم که رد خوبی ازخودمون توی یاد دیگران باقی بگذاریم

خوبی رها جون

بله چون یه اثر ماندگار ایجاد میکنند. هم خوبی ها میمونه و هم بدی ها به قول خودت خوبی که این رده یک رد خوب باشه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد