پدر باش! یه پدر واقعی

پدرها همیشه نقش خیلی خاصی در زندگی بچه هاشون بخصوص دخترهاشون بازی میکنند. اولین قهرمان زندگی یک بچه، پدرشه. اولین مرد زندگی یک دختر، پدرشه. پدره که با بودنش همه احساس امنیت میکنند. این یه تعریف از پدره. چیزی که همه از یک مرد بعنوان یک پدر انتظار دارند.
اما براستی چند درصد مردهای ما این تعریف در موردشون صدق میکنه و این حس امنیت رو به بچه هاشون میدهند؟



برادر همسر تعریف میکرد که با دختر کوچولوی دوست داشتنی اش سوار تله کابین شده بودند. با یه حالت بامزه ای میگفت اون بالا من که ترسیده بودم اما این فسقلی نه تنها نمیترسید که کلی هم ذوق زده بود و نمیخواست بیاد پایین. فکر کردم که معلومه در آغوش پدر اینقدر احساس امنیت میکرده که ذره ای به سقوط و ترس فکر نمیکرده. فرشته نجاتش رو در کنار خودش میدیده.
حتما دقت کردید که یک بچه کوچک وقتی در یک جمع بیگانه قرار میگیره از آغوش پدرش دور نمیشه، که حسی که از غریبگی جمع داره رو با آرامش و امنیت وجود پدر فراموش میکنه.از همون ابتدا نقش کلیدی پدر در زندگی فرزندش تعریف میشه.
چقدر دردناکه وقتی که میبینی همین قهرمان قصه زندگی، براحتی شخصیت و غرور بچه شو در یک جمع خرد میکنه. چه انتظاری از اون بچه میشه داشت؟ که بیش از اندازه حساس نباشه؟ که برای مطرح کردن خودش در یک جمع مدام تو حرف دیگران ندوه؟ که پرخاشگری نکنه؟ که به هر کسی حسادت نکنه؟ که با بچه های دیگه بد رفتاری نکنه؟ که مدام در جمع خانواده و مدرسه و مهد یا هر جمعی ناهنجاری های گوناگون رفتاری از خودش بروز نده؟
نه جدا میشه انتظار داشت که دیگران شخصیت و احترام برای بچه ای که پدر یا مادرش براش در یک جمع ارزش قائل نمیشن بذارند؟
آقای پدر! لطف کن یکم از خودت بیا پایین. این بچه رو ببین! این موجود معصوم و عزیزی که به کوچکترین حرکت و رفتار تو حساسه و فراموشش نمیکنه. وقتی از نق نق ها و بهانه جویی هاش اعصابت بهم ریخت با دستان بزرگت لطفا تو اون دهن کوچیکش حتی ضربه هم نزن. به قیافه قشنگش نگاه کن و ببین که اون فقط یه بچه است. بچگی خود رو به یاد بیار. بیاد بیار وقتی رو شونه پدرت سوار میشدی و به پارک میرفتی؟ به یاد بیار قلدری هات و بهونه گیری هات رو؟ دستان بزرگت رو حمائل سرش کن و نوازشش کن. اون به تو بیش از اون چه فکر کنی محتاجه. نمیخوام بگم که این روزها تموم میشن و بزرگ میشه و همین رفتارها رو به خودت برمیگردونه. همین ناهنجاری ها و ترسی که تو قیافه اش موج میزنه و خرد شدن شخصیتش همین حالا برای تو بزرگترین سیلی است. به خودت بیا. کی هستی مگه؟ فکر کن به واژه مقدس پدر که الان لقب توست. پدر باش. باهاش رفیق باش. ازش دلجویی کن. بذار بچگی کنه. اون رو از خودش نگیر.

نظرات 14 + ارسال نظر
بابک اسحاقی چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:52 ب.ظ

چقدر قشنگ نوشتی رها
ایکاش همه پدرها می خوندند و یاد می گرفتند

ممنون آقا بابک
ای کاش میدونستند این واژه چقدر مسئولیت داره و کاری میکردند که لایق باشند نه فقط اسم پدر رو یدک بکشند

مامان سارا چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:00 ب.ظ http://saraniroomand.persianblog.ir/

مثل همیشه زیبا و خوتندنی

ممنون سارای خوبم

مامانگار پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام رهاجان...
درست میگی...برخوردی که هر زن در زندگی مشترک..با همسرش داره ...به رابطه ای که بلحاظ عاطفی و شخصیتی با پدرش داشته برمیگرده...
اگر تصویر پدر در ذهن دختر تصویر درستی نباشه...در رابطه با همسر موثر هست...

اون کوچولوی نازنین رو بوس باران کن عزیز...

به نکته خوبی اشاره کردی مامانگار عزیزم یعنی همیشه با آدم همراهه
پدر خیلی موثره ...
فدای شما بشم من

عاطفه جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ب.ظ

پست دلچسبی بود رهای عزیزم

ممنون عاطفه جان

شاعرشنیدنی ست شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:25 ق.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

سلام آره متاسفانه هستن آدمایی که حیفه اسم پدرو روشون گذاشت

حیف... بی لیاقتند دوست عزیز

اقبال شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:08 ب.ظ

سلام......متن خوبی بود.متشکر

ممنون

افروز یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:15 ق.ظ

متاسفانه خیلی می فهمم نوشته ات رو رها

متاسفم افروز گلم که خودم هم خوب درکش میکنم!!!!!

فلفل یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:46 ب.ظ http://www.milapila.blogfa.com

باید با آب طلا بنویسیم بکنیم تو چشم پدران محترم

بکنیم تو چشم بعضی از اون بی توجه پدران عزیـــــــــــــــــــــز فلفلی

پونه دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 ق.ظ

ولی اگه اون پدر خودش هم محبتی از پدرش ندیده وبی هیچ احترامی در جمع بزرگ شده باشه نوازش اون لحظه ی عصبانیت رو باید خیلی تلاش کنه تا موفق به انجامش بشه.

پونه عزیزم خوب همین میشه یه سیکل معیوب... یکی این وسط باید به خودش بیاد و بفهمه...

حنانه دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ق.ظ http://flutezan.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام رها جان.
چطوری؟
می بینم که مامان شدی و من خبر نداشتم!!!!!
مبارکه عزیز دلم. قدم نو رسیدَت ، دختر ِ خوشگلت مبارک!

کاش همه ی پدرها بدونن که جع نقش ِ اساسی ای در زندگی ِ دخترشون دارن ! توی دفتر ِ مشاوره کار می کنم و هر روز دخترای زیادی رو می بینم که با یه دنیا مشکل و زخم و آسیب و عقده میان اونجا و همش ناشی از کودکیشونه ، از کمبود ِ محبت ِ پدر ، از نبود ِ پدر ، از بد رفتاری های پدر و... البته نقش ِ مادر ها هم خیلی مهمه ! خیلی از آسیب ها همن از سوی مادراست!
اما برای دختر نقش ِ پدر و گرفتن حمایت ، امنیت و قدرت از پدر خیلی مهمه ، خیلی !

از طرف ِ من دختر ِ گُلِت رو ببوس!

حنــــــــــــــــــــــــــــــــانه؟ حنانه! کجایی تو دختر؟
یادت افتاده بودم چند روز پیش فکر میکردم حسابی مشغولی و نمینویسی

خوب به سلامتی دلم تنگت شده بود عزیزم
خیلی از ناهنجاری ها برمیگرده به کودکی و رفتار غلط پدرها و مادرها یا به قول تو نبودنشون

ممنون حنانه خیلی زیاد خوشحالم کردی ... خواهش میکنم دوباره غیبت نزنه آخه...خوب؟

حنانه دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ http://flutezan.blogsky.com

چرا انقدر من غلط املایی دارم!!!

جع = چه
همن = هم

از روی هر کدوم یه صفحه پر مینویسی دفعه بعد هم با ولی ات میایی غیبتهات زیاد شده

پونه سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:27 ب.ظ

[:S023:الهی شکررررررررررررررررر

الهی شکر!

دخملیـــــــــــــــــــ شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 ب.ظ http://anis20.niniweblog.com/

ولی پدر من یه فرشته است.................خیلی دوسش دارم
حیف که غربت رخصت دیدارشونو ازم دریغ کرده
ممنون از حضورتون

خوشحالم عزیزم که این رو میشنوم
خوشحال میشم که پدرهای واقعی رو میبینم
خداوند براتون حفظش کنه هر جا که هستند مهم اینه که هستند و تاثیر خیلی خوبی روی شما داشتند
خواهش میکنم دخملی رو ببوس

مامان علیرضا یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:55 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

عزیزم دوست دارم بیایی و از دخمل نازت بنویسی:)

میام نازنین حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد