جات خالی نباشه...

وقتی بهش رسیدم که خیلی دیر شده بود... خراب و داغون بود.

دکتر گفت امیدی نیست و نمیشه نگهش داشت. دلم گرفت و ناراحت از اینکه چرا اینقدر دیر بهش رسیدم. چرا بهش بی توجهی کردم.

گفتم هر کاری لازمه براش انجام بدید... خیلی خوب...بکشیدش!!!!!!!!


و یک دکتر با تجربه و کارکشته خیلی ماهرانه بعد از تزریقهای مکرر لیدوکایینی ... کشیـــــدش.


7 پایین از چپ. در حدود سه سال پیش بود گمونم که عصب کشی کرده و پرش کرده بودم. یادمه که عصب کشی دردناکی هم بود. تا چند روز درد شدید داشتم. اما بی توجهی کرده و روکش نکردمش که البته تذکری هم در این باره بهم ندادند و ما هم بی خیال بی خیال تا اینکه برخورد کرد به بارداریم. بعدشم زایمان و... تا اینکه متوجه شدم یک تکه از کامپوزیتش شکسته انگار و بعد دردهای مکرر. تا بخوام یه جای مناسب پیدا کنم و خیالم از بابت دیانا راحت شه که پیش باباش تو ماشین میمونه تا من برم و برگردم انگاری دیر شده بود و پوسیدگی عمیقی بهش رسیده بود. بدتر از همه اینکه یک تکه اش از روی لثه شکسته بود و با دیدن این شکستگی دکتر وحشت زده گفت...واااااااااااااااای من اینو دستش نمیزنم. کشیدنی شده. من که اصلا دوست نداشتم دندون نازنینم رو به همین راحتی از دست بدم با سرکار خانوم چونه میزدم که نمیشه حالا یه جوری نگهش دارید برام دندون بغلیش رو هم با یک دیواره برام نگه داشتند و روکش کردند. اما ایشون گفتند اگه فکر میکنم کسی میتونه این دندون رو نگه داره معطل نکنم و برم پیشش... یه روز دیگه رفتم متخصص "پریو" شون دندونم رو دید و بلافاصله با قاطعیت دستور بیرون آوردنش رو صادر کرد. نه دیگه کاری نمیشد کرد انگار بدجور شکسته بود.

بالاخره یه روز وقت گرفتم و رفتم دندون مزاحم رو بیرون آوردم. باز هم جای شکرش باقیه که نشکست و راحت دراومد. یک هفته ای از اون قضیه میگذره. حالا باید دو ماهی صبر کنم تا بتونم برم یه دندون جاش بکارم تا سبز شه و ما رو از این بی دندونی راحت کنه. جای خالیش رو اصلا دوست ندارم. حس بدی بهم میده. هنوز ترمیم هم نشده. اصلا دلم نمیخواد نیگاش کنم. 

حالا تصمیم دارم تا زمانی که خونه هستم روزهایی که همسر هم وقت داه و میتونه مراقب دخترمون باشه برم و به تمام دندونهای پوسیده شده ام رسیدگی کنم و بهترین درمان رو براشون انجام بدم تا بتونم مدت زمان بیشتری حفظشون کنم.





نظرات 8 + ارسال نظر
مامان رهام یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:01 ب.ظ http://roham89.niniweblog.com

سلام ممنون از حضورتون............عکس دیانا رو ندیدم کلی وبت و چک کردم؟چرا عکساش نیست

میذارم و خبرتون میکنم
البته تو پست روز پاییزی ما هنوز عکسش هست بر نداشتمش

مامان سارا یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:01 ب.ظ http://saraniroomand.persianblog.ir/

وای وای امون از خرابی دندون
من که هر 6 ماه تو ایران یمرفتم دندون پزشکی کلی دندون خراب داشتم
الات 18 ماهه نرفتم تازه تو یکی از دندونام از زمان بارداری سوراخی بس ژرف! میبینیم
خدا به داد برسه اینجا هزینه عصب کشی روی 2000 تا 3000$ هست..جرات ندارم برم

اماااااااااااااااااان!
بارداری که دشمن دندونه...
ولی برو وگرنه باید متوسل شی به هزینه های هنگفت تر عزیزم

دختر شرقی دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:15 ب.ظ http://delneveshthayeman.blogsky.com/

سلام خانومی.
وااای دندون درد خیلی بده.
بدتر ازاون عصب کشی و تزریق و ...
من که اینقدر درد کشیدم موقع عصب کشی که دیگه جرات رفتن پیش دندون پزشک رو ندارم.
مراقب دندونات باش عزیز. کار خوبی میکنی.

سلام به روی ماهت انگار عزیزم دیگه اومدی ها
بده ..بد بد
من از دندون پزشکی رفتن بر خلاف تصور بدم نمیاد و نمیترسم اما این دندون کشیدنه رو سخت هضم کردم نازنینم
مرسی... تو هم

رعنا دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:52 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

وای دندون درد خیلی بده!
حالا بدتر از اون که ببینی تو دهنت جای خالی یه دندون هست!!
یعنی واقعا" اگه علم پزشکی اینقدر پیشرفت نمیکرد آدم غصش میگرفت
ای جـــانم روزی که دیانا خانوم خانوما دندون دربیاره عزیزمممم

موافقم رعنایی
بله خوب ... اونوقت همه مون بی دندون بی دندون باید برمیگشتیم به دوران کودکی و تصورش رو بکن فقط باید فرنی و سوپ میکس شده و له شده و... میخوردیم
ممنون عزیزم تا چند ماه دیگه دندون دخترمون هم درمیاد و همینجا براش آش دندونی میپزم

افروز سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:27 ب.ظ

رها باور نمی کنی همیشه رفتن به دندون پزشکی یکی از عذاب آور ترین کارهای عمرم بود اصلا نمی تونم تحملش کن و به دلیل همین ترس همیشه خیلی دیر به دندونهام میرسم

باور میکنم عزیز دلم من تنبلی میکنم و بطرز عجیبی اصلا نمیترسم آخه از شما چه پنهون خواهر من از آمپول ...

سهبا سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:10 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام رهای عزیز . خب عزیز زودتر برس به دندونات تا بقیه شون هم به روز این یکی نرسیده ! البته یه مقدار از این ماجرا تقصیر دیانای کوچولو هست ها !

سلام به شما سهبا جان خوش اومدی
بله حتما همین کار رو میکنم و به همسر هم تاکید مکرر دارم که او هم بره سراغ دندوناش
بله سهبا جان این روزا همه چی ظاهرا تقصیر این دخترکمونه

تیراژه چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:22 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام
ای وای
داغ دلم تازه شد رها پویا جان


پستت برام یه معنای دیگه هم داشت
حواسمان به چیزهایی که داریم باشد
تا بیشتر بمانند
قبل از اینکه دیر شود
این چیزها شامل آدمهای زندگیمان هم میشود...
سلامت باشی عزیز دلم
از طرف خاله تیراژه دستهای لطیف دیانا رو ببوس

آره والا... با اون دندون عقلت...
دقیقا ! حواسمان به داشته هامان باشد. وقتی فهمیدم اینقدر وضعش خراب شده فقط به این فکر میکردم که با یه مراجعه زودتر هنوز تو دهانم داشتمش...
بله حق با توه
مرسی خاله جونی

تیراژه چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:25 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

البته سه خط اول پست
قبل از اینکه بفهمم ماجرا چیه
حس همان که گفتم را داشت
حس از دست دادن آدمها...

شاد باشی رفیقم...و ممنونم برای همه ی رفاقتت..خوب میدانی چه میگویم..

میتونه این حس رو بده اصلا عمدا باقیش رو تو ادامه مطلب نوشتم

تو هم شاد باشی قربونت برم ... کمترین کار ممکن. تو فقط آروم باش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد