هوگو...

گاهی جمله ای که از کسی میشنویم و یا جایی میخونیم و یا از یک فیلم میبینیم میتونه ما رو مدتها با خودش همراه کنه و به فکر فرو ببره. میتونیم کاملا تحت تاثیر قرار بگیریم و کمی درگیر مباحث فلسفی و شناخت وجود خودمون بشیم.
این خوبه و باعث میشه کمی از روزمرگی بیاییم بیرون و به کنه اونچه که در اطرافمون رخ میده و عمق وجودمون بنگریم و کمی تکون بخوریم...
خوب یکسری عبارات کلیشه ای که جز حفظ کردن و نمره گرفتن به هیچ دردی نمیخورند ما تو کتابهای دینی و بعدشم معارف و هار مدل دیگه از این دست کتابها خوندیم و از معلم ها شنیدیم و کماکان هم از رسانه ها تکرار میشن که ممکنه اتفاقی باز هم بهشون برخورد کنیم. چیزهایی مثل اینکه هدف وجودی ما چیه و تو این دنیا اصلا دنبال چی هستیم و... یه چیزی شبیه همون "از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود    به کجا میروم آخر ننمایی وطنم" ...  اما وقتی یه همچین سخنانی رو در قالب یک فیلم اون هم از یک کارگردان بسیار بزرگ بشنوی اون هم از زبان یک پسر بچه سخت کوش و با یک نحوه گویش کاملا خاص و گیرا میتونه تکونت بده و میتونه تو رو مبهوت یه همچین فیلم و اثری بکنه به نظر من.


اگر فیلم HUGO رو دیده باشید شک ندارم قبل از گفتن من متوجه شدید چی میخوام بگم و داستان چیه.
فیلمی که توجه خیلی از منتقدین رو به خودش جلب کرد و خیلی از مردم هم دیدند و خوششون اومد. فیلمی از مارتین اسکورسیزی بزرگ که محصول 2011 هست و بن کینگسلی، ساشا بارون کوهن، آسا باترفلاید و...از نقش آفرینان این اثر ماندگار هستند.
این فقط یک فیلم درباره سینما نیست که یک نگاه متفاوت به اون هست و همینطور دغدغه های یک پسر بچه به نام هوگو که در واقع قهرمان داستان هست و بر خلاف تصور عوام اصلا موجود بی خاصیت و مزاحمی نیست که در همون حال و هوای کودکیش یک هدف رو دنبال میکنه و سخت کوشانه تلاش داره که کار ناتمامی رو به انجام برسونه و معتقده که وجود هر کسی در این دنیا حتما به یک دردی میخوره.

حرفهایی که بین او و ایزابلا، دخترکی که دختر خونده پیرمرد اسباب بازی فروش مستقر در ایستگاه قطار هست، بسیار شنیدنی و تعمق برانگیزه. او معتقده که دنیا مثل یک ماشین هست و از اونجایی که یک ماشین با قطعه های اضافی تولید نمیشه پس وجود هر کس و هر چیزی باید حتما یک هدفی داشته باشه و هر کس باید در این ماشین بزرگ برای انجام کاری گذاشته شده باشه. همه آدم ها و موجودات یک هدفی دارند و وقتی هدفت رو گم کنی مثل اینه که خراب شده باشی ... اون از دیدگاه خودش که ساعتها و دستگاه ها رو تعمیر میکنه البته بنا بر پیشه پدریش این حرف رو مینه اما وقتی بهش دقت میکنی و فیلم رو کامل میبینی متوجه میشی که نکته جالبی رو بهش اشاره میکنه.

شاید اگه سماجت هوگو برای تعمیر اون آدمک مکانیکی و تلاشش برای زندگی و بقا نبود شاید او هم مثل هزاران یتیم دیگه در شهر بزرگی مثل پاریس آینده نامعلومی در انتظارش بود و شاید مثل دایی دائم الخمرش که کارش کوک کردن ساعت بزرگ ایستگاه راه آهن بود جسدش بعد از ماه ها در رودخونه پیدا میشد و اون همه اتفاق خوب در اطرافش نمی افتاد اتفاق هایی که پیشنهاد میکنم خودتون ببینید و ازش لذت ببرید.
در ضمن در این سایت هم یک نقد خوب از این فیلم نوشته شده که دوست داشتید میتونید بخونید.
نظرات 6 + ارسال نظر
افروز سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ

سلام رها جان سال نو مبارک مامان رها

ممنون خاله افروزی زیبای من
رسیدن بخیر

رعنا چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:18 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

مرررررسی از معرفیه این فیلم قشنگ
عاشق قسمت معرفی فیلم هات هستم

ممنون رعنایی عزیزم
من هم عاشقتم

رعنا چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:19 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

وقتی دیدم میام نظرمو میگم و مقدش میکنم :دی

منتظرم رعنا جونم

عاطفه جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ب.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

اول یه بوس به مامان رهای ناز-
فیلم رو سه بعدی دیدی؟
این فیلم رو برا ما رو دی وی دی ریخته بودن که متاسفانه دی وی دیه سوخته بود و ندیدیمش-

بوووووس
نه عزیزم
میبینی و امیدوارم خوشت بیاد عاطفه جونم

همستر آنارشیست دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:33 ب.ظ

سلام
فیلم رو دیدم اما نمیدونم چرا هیچگونه ارتباطی با این فضا نمیتونم برقرار کنم

فیلم های midnight in paris- seeking justice- my week with merlyn

هم دیدنی اند

اتفاقا من هم فکر میکردم نتونم ارتباط برقرار کنم اما خیلی راحت فیلم رو پذیرفتم و پیام هاشو گرفتم. من دوستش داشتم اتفاقا دوست دارم این فیلمهایی رو که گفتی ببینم اما گفته بودم که کانکشن فیلمیاییم قطع شده باشه که یه منبع خوب پیدا کنم و همه فیلمهای خوب رو ببینم

رعنا یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:36 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

دیدم فیلمشو رهااا جونم
خیلی قشنگ بودددد ، مخصوصا" همون مکالمات هوگو ایزابلا تو ایستگاه قطار..
میدونی رها هر کدوم از شخصیتاش یه چیز میرسوندن ! اون بازرس قطار ! اون دختر گل فروش ..
تلاش هوگو
ناامیدی بابا جرج !
در کل فیلم خوبی بود .. ممنون واسه معرفی..

آفرین به خاله رهنای باهوش خودم
بیا تو بغلم
خوشحالم که خوشت اومد عزیز جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد