WE ARE WAITING FOR ...A LITTLE ANGEL



هر وقت اسم کیت HCG میاد و استفاده از اون ناخوداگاه به یاد اون صحنه فیلم kill bill می افتم که اون خانومه اومده بود اوما تورمن رو بکشه و او همون موقع پی برده بود که بارداره و به زن توضیح داد که طبق این کیت او به زودی مادر خواهد شد و جالب اینکه زن او را رها کرده و رفت و به او تبریک گفت. براستی این موجودات کوچک چه قدرت خارق العاده ای دارند و وجودشان چقدر شگفت انگیز است.
حس کردم که خبرایی باید باشه. انگار منتظرش بودم. دل تو دلم نبود. وجود مهمانها در خانه باعث میشد کمتر بهش توجه نشان دهم. اما نمیتونستم نادیده بگیرمش. بالاخره اون جعبه کوچک رو برداشتم و با هیجان خاصی میزان HCG رو بررسی کردم... حدسم درست بود. ادرار صبحگاهی بالاترین غلظت HCG  رو داره.
خودشه. نتونستم تا فردای اون رور و مشخص شدن قطعی جواب آزمایش خون صبر کنم. همسر و من منتظرش بودیم و همسر سریع متوجه شد. گرچه من هم طاقت  پنهون کاری اون هم در این مورد خاص رو نداشتم. اون روز تعطیل بود و ناچار تا فردا و اطمینان قطعی از آزمایش خون صبر کردم گرفتن جواب به دو روز بعد موکول شد. از همون وقتی که پسر جوونی که تو آزمایشگاه کار میکنه یواشکی جواب آمایش رو نگاه کرد و با لبخند و با گفتن "تبریک میگم بهتون" بهم برگه رو تحویل داد این حس باشکوه در من شعله ور شد. " مادر بودن"...حسی که هیچوقت برام آشنا نبوده حتی من که عاشق بچه ها هستم و با عشق براشون قصه میگم و لالایی میخونم.


هیجان خاصی دارم.حس خیلی غریبیه... حس یه موجود ناشناخته درون خودت. این حس هر چقدر هم صمیمی و خاص باشه غریبه برات. توصیف کردنش آسون نیست این اوج زن بودنه.
وقتی که طی یکی دو ماه اول از هر چی خوراکیه متنفر میشی و دوست داری فقط دراز بکشی تا روزت طی بشه و حس تهوع عجیبی سراغت میاد که هیچوقت نداشتی و میشه همراه هر بعدازظهر تا شبت(برای من برعکس اونچه بهش میگن تهوع صبحگاهی!) فقط یه چیزه که میتونه تو رو با این همه حس ناخوشایند به یه موجود خوشحال بدل کنه و اون یه موجود فسقلیه که منتظر اومدنشی. وقتی با یه مسواک زدن ساده هر چی تو معده ته بالا میاد فقط امید به داشتن یه فرشته کوچولوه که میتونه تو رو با رنگ پریده و دستان لرزان به آشپزخونه برگردونه که با شادمانی و بی رمق آواز بخونی و به کارهات برسی. وقتی یادت میاد که این حالتهات به خاطر اومدن اونه همه رو به جون و دل میخری و منتظر بقیه اش میشی. اینها موهبته از طرف هدیه ای که قراره دریافت کنیم. تقریبا 6 ماه دیگه جمع دو نفره مون سه نفره خواهد شد. اون هم چه نفری...

فقط از خدا میخوام که فرشته کوچولوی ما صحیح و سالم باشه و بتونیم در کنار هم خوب  و شایسته تربیتش کنیم و بتونیم سرشار از شور و عشقش کنیم. همونطور که او با اومدنش زندگی دو نفره زیبای ما رو زیباتر خواهد کرد و عشقی صد چندان به ما خواهد داد.

این هم آهنگ خواستنی cuppuy cake با اجرای یه موجود خواستنی.


You're my Honeybunch, Sugarplum
Pumpy-umpy-umpkin, You're my Sweetie Pie
You're my Cuppycake, Gumdrop
Snoogums-Boogums, You're the Apple of my Eye
And I love you so and I want you to know
That I'll always be right here
And I love to sing sweet songs to you
Because you are so dear

نظرات 21 + ارسال نظر
همستر آنارشیست سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:55 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام


مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارکککککککککککککککککککککککککککهه


هیچوقت نتونستم درک کنم این همه درد کشیدن و تحمل انواع آداب خاص و مراقبت های ویژه چه شیرینی ای داره که زن ها اینقدر از وجودش لذت میبرند


امیدوارم فرشته کوچولوتون صحیح و سالم بیاد و یه دنیا شادی همراش بیاره

راستی کیل بیل تهه مسخره بود خود

یه نفری شونصد نفر رو قطعه قطعه میکرد !!!!

سلاااام همین الان داشتم تو وبلاگت کامنت میذاشتم. عجب وروجکیه !
ممنووووووووووووووووووون دایی جونش
نی نی من کلی دایی و خاله داره اینجا میگی نه نیگا کن

معلومه که نمیتونید درک کنید چون وجودتون با ما متفاوته. مردها فقط میتونند تاکیدا بگن اگه شما یکبار میزایید ما هر روز چندین بار میزاییم و من هم این حرف رو هیچ قبول ندارم همستر جان
ممنون از محبتت

آره خیلی اکتش زیاد بود موافقم اما نمیدونم چرا ازش بدم نیومد.

همستر آنارشیست سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:56 ب.ظ

اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول

تو چه پستی هم اول شدمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اتفاقا برام جالب بود تو این پست اولین کاکمنت رو از کی میگیرم
خوبه دیگه تو پست نی نی نشان

پونه سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:33 ب.ظ http://jojobijor.blogsky.com/

ای جانم رها جون مادر شدنت مبارک عزیز دلم .حسی رو که تو الان داری خودم دو سال پیش تجربه ش کردم .حسیه که قابل تعریف نیست بذار وقتی تکونهاش شروع میشه و تو وجودت وول وول میخوره اونموقع میفهمی که چقدر خدا بزرگه و حس مادر بودن شیرین.
امیدوارم فرشته ی کوچولوت صحیح و سالم بدنیا بیاد.

ممنون از محبتت پونه جونم چه خوب که درک میکنی
همین الان هم دارم باهاش زندگی میکنم کلی.....
الهی که ستایشت همیشه سلامت باشه

ترنجی سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:09 ب.ظ http://toranj90.blogsky.com/

وایییییییییییییییییییییییی
رها جونم تبریک
خدارو شکر که تو هم طعم مادر شدن را می چشی خیلی خیلی حس خوبیه
مبارک باشه
انشالله به سلامتی به دنیا بیاد وای خیلی خیلی خوشحالم

ممنووووون مامان ترنجی خوب
حس بی نظیریه ممنون عزیزم
ممنون برای جفتمون دعا کن
تصور کن همبازی رادمهر تو ...الهی قربونشون بشم من

مهربان سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ب.ظ http://mehrabanam.blogsky.com/

یک عالمه تبریک
برای فرشته توی راهت
مواظب خودت باش خیلی

ممنون خاله مهربان خوب خودش
ممنون عزیزم حتما ...

رعنا سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

رهاااااااااااااااااااا
تبریک میگم ، تبریک .
وااای یعنی من خاله میشم ؟؟؟؟
رها نمیدونم چی بگم . خیلی خوشحالم کردی ..

ممنوووووونم عزیز دلم
آره عزیزم شما خاله رعناش میشی ... خاله رعنای دوست داشتنی و خوبش
فدای تو
ممنون از لطفت

دختری از یک شهر دور سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ب.ظ http://denizlove.blogsky.com/

واااااااااااااااای رها نمیدونم چی بگم.... تبریک میگم.... امیدوارم سالم و سلامت باشه......

فدای این خاله خوبش بشم من
ممنون دنیز عزیزم
ممنون

تیراژه چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/


این روزا چه خبره؟
همه دارن نی نی دار میشن!
امی..ترنجی..تلاش..و حالا هم شما!!
نکنه میخواین ما جماعت مجرد بلاگستان رو وسوسه کنین؟!

وای چه حس خوبیه
برای من که نه خواهر دارم نه برادر همین خاله و عمه شدن های مجازی و یا واقعی یه حس متفاوتیه تا کسانی که به واقع میتونن عمه یا خاله باشن
مرسی برای این پست..برای هدیه دادن یه فرشته ی کوچولو به سرزمین ما آدم بزرگ ها..مرسی رها..
الهی خاله تیراژه قربون کوچولوی عزیزت بره

ای جااان این همه نی نی من فقط ترنجی رو میدونستم
بله دیگه دقیقا قصد و نیت ما چند تا همین بود. هر چی از عشق و زندگی مشترک و خوبیهاش گفتیم دیدیم کارساز نبود متوسل شدیم به دامن این کوچولوها بلکه خاله و دایی هاشون به دام بیفتند ...


جانم و چه خاله تیراژه گلی دارن این نی نی ها ...
ممنون عزیزم

خدا نکنه عیز دلم. الهی که بره بغل خاله تیراژه اش با همدیگه برن پارک خوش بگذرونند...

مامان سارا چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:54 ق.ظ http://saraniroomand.persianblog.ir/

رها جون خیلی خوشحاااااااااااااااالم برات بهت تبریک میگم

امیدوارم این 6 ماه به سلامتی طی بشه
وقتی پستت رو میخوندم یه جور حس خوش و اظطراب داشتم انگار این خاطره مربوط به خودمه

راستی منم عین تو زمان تهوعهام عصرگاهی و شبانه بود

برات بهترین ها رو میخوام

ممنون سارای عزیزم مثل همیشه خیلی به من لطف داری
همیشه بودنت دلگرمم میکنه عزیزم
دقیقا حس خوب همراه اضطراب ... البته اضطرابم خیلی کمتر شده سارا جون
آره من که همه چی ام برعکس بود ...
ممنون عزیزم برقرار باشی

افروز چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ

سلام رها من ای جانم آبجی من داره مامان میشه عزیز دلم نمی دونی داشتم پست را می خوندم نمی دونستم باید از ذوق چه کار کنم خیلی مواظب خودت باش باشه؟خوشحالم که منتظر این فرشته کوچولو بودی مطمئنم تو یکی از بهترین مادرهای دنیا میشی

فدات شم افروز گلم
خاله افروز خودشی تو فقط و فقط
ممنون ا این همه محبت عزیزم خوشحالم که دوست خوبی مثل یه خواهر نظیر تو دارم افروز جانم
این ها همه نظر لطف توست مرسی باز هم ممنون

کیانا چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 ب.ظ

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای رهااااااااااااااااااااااااااااااااااااا تبریییییییییییییییییییییییییک میگممممممممممم مامانییییییییییییییییییی
ووووووووووووووووی رها مامان میشوووووووووووووووووووود
هوووووووووووووووووووووررررررررررررررررررررررررررااااااااااااا
نمیدونی چقد ذوووووووووووووق کردم پستتو خوووندممممممم
خداااااااااااااااااا ای جوووووووووووووونم
فدات بشم مـــــــــــــــــــــــــــــــــــن
یه دنیا تبریک مامان فرشته کوچولووووووووووووووو
ایشاا... سالمو سلامت بااااااااشه
خودتم همینطووووووووور
بووووووووووووووووووووووس واسه هردوتاتوووووووووون

ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووون کیانا
این همه انرژیت تو کامنت هات سرحالم میاره دختر
و کیانا خاله میشود اون هم خاله کوچیکه ظاهرا ...
ممنون عزیزم خیلی هم زیاد خیلی هم دوستت داریم هردوتامون و میبوسیمت و ...

هاله بانو چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ب.ظ http://halehsadeghi.blogsky.com/

چطوری مامان بعد از این ؟؟؟؟؟

من عالیم تو چطوری خاله خودش؟

کیانا چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ب.ظ

خاله کوچیکه رو خوب اومدیییییییییییییی
فدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای مامان و نی نی باهممممممممممم
وااااااای خاله میشم ،چه حالی میده
حیف که تهران نیستم بیام ببینمش
کااااااااااااااااااش بودم
ولی باس قووول بدی بیاریش مشهد من ببینمشااااااااااااااااا
هم خودشو هم مامانشو یعنی هم خودتو هم نی نی تو
تازه فندوقیم داره نی نی دار میشه .امی هم همینطور
وووووووووووی چه همه نی نی یه دفعه وارد میشوند به این دنیاااااااااااااااااا

گمونم تو از همه خاله هاش کوچیکتر باشی
فدای کیانا جون خوشگلم
الهی فدات شم چشم این بار که اومدیم که قبول نبود خیلی سرد بود دفعه بعد حتما میام و میبینمت کیانای خوبم
ای جااان . به قول تیراژه چه خبره اینجا؟
خسته شدند ا دیار آیندگان کیانا جون . گمونم نینوی من از همه شون فسقلانس تر باشه

مژگان امینی چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:43 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام مبارکه
الهی با هم بشینید فیلم ببینید و نقدش را اینجا بذارید.
سال خرگوش هنوز تموم نشده دیگه کی را داریم ؟
فکر کنم اونی که چندتا کامنت قبل را گذاشته نوبتش رسیده باشه.

سلام به شما
متشکرم سلامت باشید
من حرفتون رو گوش کردم مژگان خانوم دیدید؟
نوبت کیه؟
تا سال خرگوش تموم نشده بجنب...

na30b پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ق.ظ http://fosil.blogsky.com/

مبارکتون باشه عزیزم
مواظب خودت و اون کوچولو باش
انشا... یک بچه ی سالم و صالح تربیت کنی

ممنون نصیب جونم
چشم حتما مراقبم ممنون از لطفت
تشکــــــــــــــر

امیرحسین... پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ق.ظ http://afrand.blogfa.com

تبریک میگم...
امیدوارم بدون هیچ مشکل خاصی این دوران طی بشه و یه فسقلی سالم به جمعتون اضافه بشه

ممنون از لطفت امیرحسین
متشکر

کیانا پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ب.ظ

مامانه نی نیییییییییییییییییییییییییی کووجایی؟؟؟
از این به بعد باید هرروز بیای آپ کنی و گزارش سلامتی نی نی خووووشگلو بهمون بدییییییییییییییییییییییا

اومدم دختر اومدم

مژگان امینی جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir


کاش همه این جوری به حرف من گوش می کردند.

اره والا ...

رها- مشقِ سکوت یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ب.ظ http://mashghesokoot.blogfa.com/

خوشحالم که خوشحالی، و بهت تبریک میگم رها بانو...

ممنون رها جان
از تمام محبتهات ممنون

عاطفه سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

تبرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییک
الهی که صحیح و سالم باشه
یه نی نی ناز و خوشگل

مامان علیرضا چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

خاطره ی شما هم از خبردارشدن نی نی دارشدنتون جالب و به یادماندنی بود:)
خدا سایه ی شما رو حفظ کنه روی سرش:)

مرسی عزیز دلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد